تفکر و کلام در ذات خداوند هم ممنوع است و هم مورد تاکید
در کتاب سراپرده اسرار از ملا محسن فیض کاشانی ص 31 آمده :
طالبان تصور حقیقت را به دور باشِ "و یحذرکم الله نفسه" می رانند تا طلب محال نکنند
و عاشقان وصول حضرت را به مقامِ "و الی الله المصیر" می رسانند تا در خلوت خانه ی حق الیقین بیاسایند.
آنان را در حدیث گویند: "تفکرو فی خلق الله و لا تفکروا فی الله فانکم لن تقدروا قدره"
و اینان را گویند "من کان یرجو لقاء الله فان اجل لآت"
آنان را گویند:
زبان به کام خموشی کشیم و دم نزنیم چه جای نطق تصور در او نمی گنجد
اینان را گویند:
همه عاشقان بشارت که نماند این جدایی برسد زمان دولت بکند خدا خدایی
دوران را به تبعیدِ "اذا بلغ الکلام الی الله فامسکوا" ترهیب کرده اند
و نزدیکان را به تقریب "من عرف نفسه فقد عرف ربه" ترغیب نموده اند.
آن را محکمِ "لیس کمثله شیئ" حیرت افزود
و این را متشابهِ "و هو السمیع البصیر" دلالت نمود.
آن را تنزیه "لیس له مکان یحوهی" حیران کرد
و این را تشبیه "فاینما تولوا فثم وجه الله" کار آسان کرد.
آن را به یاسِ "کل ما میزتموه باوهامکم فی ادق معانیه مخلوق مصنوع مثلکم مردود الیکم" محروم ساخت
و این را به رجایِ "فاحببت ان اعرف" نواخت.
آن را به تازیانهِ "ما للتراب و رب الارباب" دور گردانید
و این را در آشیانه "هو معکم اینما کنتم" مسرور نشاند.
"اولئک ینادون من مکان بعید"
و اینان "و نحن اقرب الیه من حبل الورید".
بیگانگان را به خطاب "و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا" سرباز زد
و آشنایان را به بشارت "و من یوت الحکمه فقد اوتی خیرا کثیرا" سرافراز کرد.
در حق آنان آمد "علیکم بدین العجائز"
و در شان ایشان فرمود: "ان من العلم کهیئه المکنون لا یعلمه الا اهل معرفه الله".