تبیین

چیزایی رو که آقایون نمی گن خلاصه و صریح بخونید!

چیزایی رو که آقایون نمی گن خلاصه و صریح بخونید!

برای دسترسی سریع به مطالب مورد نظرتون از قسمت "طبقه بندی موضوعی" یا "کلمات کلیدی" استفاده کنید.
اینجا یک وبلاگ شخصی است.
این وبلاگ کپی رایت ندارد.
مطالب مشکی از خودم و مطالب خاکستری رنگ نقل قول از دیگران است.
لطفا کامنت هایی که برای هر پست می گذارید مربوط به مباحث همان پست باشند و اگر نیستند از طریق "تماس با من" پیام بگذارید.
کامنت هایی رو که دلایل مدعا بیان نشه جدی نمی گیرم.
نحن ابناء الدلیل!

آخرین نظرات

۱۲ مطلب با موضوع «علم» ثبت شده است

اسلام ناب در کلام رهبر و امام

از بیانات رهبری در ۱۳۹۴/۰۳/۱۴ :

"اسلام ناب از نظر امام بزرگوار، آن اسلام متّکی به کتاب و سنّت است که با فکر روشن، با آشنایی با زمان و مکان، با شیوه و مِتُد علمیِ جاافتاده و تکمیل‌شده‌ی در حوزه‌های علمیّه، استنباط میشود و به دست می‌آید. این‌جور نیست که روش استنباط مورد توجّه نباشد و هرکسی بتواند قرآن را باز کند و اصول حرکت اجتماعی را استنباط بکند؛ نه، این یک مِتُد دارد، این یک روش دارد؛ اینروش علمی است، کارشده است، کسانی هستند که میتوانند این روش را دنبال کنند.

اسلام ناب از نظر امام بزرگوار این است. البتّه هرکسی هم که آن مِتُد را بلد است، آن روش را بلد است، قادر نیست؛ باید فکر روشن داشته باشد، باید آشنا با زمان و مکان باشد، باید نیازهای بالفعل جوامع بشری و جوامع اسلامی را بشناسد، باید دشمن را بشناسد، نحوه‌ی دشمنی‌های او را بداند، آن‌وقت میتواند اسلام ناب را مشخّص کند و بشناسد و بشناساند. اسلام آخوندهای درباری - که امام مکرّر با همین تعبیر از آنها اسم می‌آوردند - اسلام داعشی؛ از آن طرف، اسلامِ بی‌تفاوت در مقابل جنایات صهیونیستی، در مقابل جنایات آمریکا، اسلامِ چشم‌دوخته‌ی به آمریکا و قدرتهای بزرگ و به اشاره‌ی آمریکا، اینها همه سر در یک آخور دارند؛ در یک جا اینها همه به هم میرسند؛ از نظر امام اینها همه مردودند. اسلامی که امام معرّفی میکند، در مقابل همه‌ی اینها است.

پیرو امام، آن کسی که دنباله‌رو امام است، باید مرزبندی داشته باشد؛ هم با اسلام متحجّر، هم با اسلام سکولار؛ اسلام ناب را شناسایی کند و دنبال کند. یکی از اصول امام این است. این چیزی نیست که امام یک‌بار گفته باشد؛ در سرتاسر آثار امام، بیانات امام، گسترده است."


بر این اساس قضاوت کنید که کدام یک از علمای ما اسلام شناس هستند و کدام نه!

تخصص گرایی نتیجه اش سطحی گرایی است

باید به دنبال جامعیت در علوم دینی بود وگرنه تخصص گرایی یعنی سطحی گرایی به معنای عمیق نشدن , تیتر وار مطالب رو رد کردن !

موضوع قرآن چیه ؟ تبیانا لکل شیء
موضوع فلسفه چیه ؟ موجود یا واقعیت که همه ی چیز از آن نشات گرفته
موضوع علم فقه چیه ؟ روایت داریم: ما من فعل الا و له حکم
موضوع علم اصول چیه ؟ هر چیزی که شانیت آن را داشته باشد تا حکم فقهی را از آن استنباط کرد
موضوع علم کلام چیه ؟ هر چیزی که بتوان با آن از دین دفاع کرد 
محدودیت نداره ! هر چیزی که ... 
این که میگن "موضوع کل علم ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیه" رو نه علامه طباطبایی قبول داره، نه من هرچند آیت الله مصباح قبول داشته باشند.
الی ماشاء الله مباحث فلسفی وارد علم کلام میشه , الی ماشاء الله قضایای فلسفی رو در علم اصول پیش فرض می گیرن شاید نزدیک 70 80 قضیه فلسفی پیش فرض علم اصول باشه , بسیاری از مسائل فلسفه از قرآن و روایات گرفته شده و ...

اصلا کی می تونه یک مرز دقیق بین همین رشته های دانشگاهی بکشه ؟ ریاضی و فیزیک و هندسه و نجوم و ... به شدت به هم مرتبط و وابسته اند!

و درد بی درمان این است که به دلیل محدودیت های دنیا , لابد ایم از تخصص گرایی ! که چیزی جز یک چیز را سطحی فهمیدن و 1000 چیز را نفهمیدن نیست !

حسن ختام : نمیشود کسی دنبال کشف حقیقت باشد و به علوم عقلی اسلامی نرسد ! می رسد به جایی که می فهد راهی جز این ندارد.

پیشنهاداتی به آقا

1) اگر اون ها presstv  رو قطع می کنن ما هم HotBird شون رو بزنیم ! فرمودید در برابر تهدید تهدید می کنیم , خب در برابر حمله چی ؟ این همه اومدن دانشمند های هسته ای ما رو زدن , ما واستیم نگاه کنیم ؟! الان راحت مردم به فارسی وان و بی بی بی فارسی و کلمه و ... دسترسی دارن , همه قبول دارن که فارسی وان رو باید جلوش رو گرفت ولو با پارازیت! من نمی گم دانشمند ها شون رو ترور کنیم, اون افرادی شون که برای موساد و ... کار می کنن و نقشه می ریزن تا اینجا ترور انجام بدن رو ترور کنیم.

2) تعدادی معاند اسلام و نظام رو که دوست دارن برن خارج کشور , دولت اموالشون رو بخره و بفرسته برن و به همین اندازه از خارج افرادی رو که تعهد میدن به پایبندی به شیعه و نظام وارد کشور کنیم و تابعیت ایرانی بدیم. بالاخره بدن انسان هم که به مانند جامعه توحیدی هست ورودی و خروجی هایی داره !

3) اصل هفدهم قانون اساسی رو تغییر بدیم و تاریخ رسمی کشور رو هجری قمری کنیم دلایل اش هم در کتاب های علامه طهرانی هست.

4) آقا, شما با قشر ورزشکار و بدنه ی مردم و بازیگر و ... همه دیدار سالانه دارید غیر از طلبه ها و خصوصا اون هایی که از دانشگاه وارد حوزه شدن , هیچ جایگاهی در بیانات شما نداشته و ندارن ! اگر دنبال تحول در حوزه هستیم باید به طور رسمی در میان همه اقشار مردم روی طلاب ارزش گذاری بشود.

5) به دستور العمل جمع آوری زکات و وجوهات که امیرالمومنین در نهج البلاغه فرمودند باید عمل بشه و اگر به دنبال حکومت عدل اسلامی هستیم نباید بگذاریم حرف حضرت امیر علیه السلام زمین بماند. مثلا به عنوان پیشنهاد همون طوری که میان کنتور های آب و برق و ... می خونن , یک نفر بیاد ماه به ماه در بزنه , چند تا گاو صندوق هم داشته باشه یکی برای خمس یکی زکات مثلا یکی صدقه مثلا ولی خودش نباید کلید داشته باشد , بیاره تحویل بده به اندازه زحمتی که کشیده حقوق بگیره.

6) این تحقق سازمان امر به معروف و نهی از منکر که مورد تاکید امام بود, چی شد؟ چرا هیچ کس دنبال نمی کنه؟ طوری با این مسئله برخورد شده که انگار نه تنها اهمیتی زیادی نداره بلکه ظاهرا هیچ اهمیتی نداره ! باید از سفیران حوزه نیرو بگیرن , از سازمان تبلیغات , از ائمه جمعه , از موسسه امیر بیان ,  نماینده هایی از صدا و سیما و و و ... اولین و مهم ترین کارشون هم باید امر به معروف کردن خودشون باشه! ما نیاز به یک سازمان مستقل بسیار قوی هم از نظر کمیت و هم از نظر کیفیت داریم تا تحقق سخنان مقام معظم رهبری رو در جامعه پیگیری کنه , سخنان رو در جای لازم شرح بده , تکرار کنه , امر کنه!

7) حکومت اسلامی می خوایم یا جمهوری اسلامی ؟ میزان حکم خداست یا رای ملت ؟! و ان تطع اکثر من فی الارض یضلوک عن سبیل الله هست یا این که هر کسی با هر انگیزه ای بیاد مسئول بشه به نظام کمک می کنه ؟! و هیچ گاه انتخاب مردم از صراط مستقیم خارج نمیشه ؟! اگر اولی درسته, انتخابات یعنی گمراهی مثل سقیه و جنگ احد و تحمیل بنی صدر به امام و ... اگر دومی درسته یعنی انتخابات کشکه ! چه جوریه من نمی فهمم؟!

8) همونطور که در صدا و سیما شبکه ای برای قرآن راه اندازی شده , شبکه ای هم برای دعا راه اندازه بشه به اسم مفاتیح یا المراقبات یا هرچی , یک شبکه ی تلویزیونی هم راه اندازی بشه مخصوص پخش مستقیم , خصوصا جلسات علنی مجلس و جلسات علنی دادگاه های قوه ی قضائیه , این خیلی کمک می کنه به جمهوریت نظام و انتخاب کاندیداهای شایسته تر. هرچند بعضی آقایان نماینده و قضات به مذاقشون خوش نیاد!

9) گفتمانی مطرح بشه راجع به آزادی ! همون طور که در مورد عدالت جلسه ای به نام اندیشه های راهبردی تشکیل شد. آزادی یعنی چی ؟! آزادی های اجتماعی و قانونی و ... ؟ یعنی مردم آزادن هر شغلی خواستن انتخاب کنن ؟  یعنی مخالفت با غلام و کنیز و این ها؟ اگر اینه که من افتخار می کنم غلام آقام باشم! خب ؟ فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره ! ولا یمکن الفرار من حکومتک ! آیا آزادی یعنی فردا روز قیامت هیچ حسابی نداره که شما چه رشته ی تحصیلی درس خوندی ؟ چه شغلی انتخاب کردی ؟ و ... ؟ , بنابراین شاید تو قانون اساسی حرف از آزادی ای در محدوده ی قانون و فقه زده بشه ولی در محدوده ی حساب و کتاب الهی کوچکترین افکار و نیات هم مورد سوال و حساب قرار می گیرند. پس "مردم در فلان مسئله آزادند" فقط و فقط به این معناست که اختیار دارند و جبر نیست ولی ابدا به معنای این نیست که هرکس اعتقادات خودش رو داشته باشه و هر چی دلم بخواد و ... در اسلام چنین آزادی ای نداریم.

10) آقا شما چرا اسم کسی یا گروهی رو نمی برید ؟! امام اسم می بردن , وقتی دیدند مجله ای منحرف رو فرمودند من آیندگان نمی خوانم ! ولی من ندیدم که شما هیچگاه اسمی از مثلا حلقه کیان برده باشید.

11) در انتخابات شوراها امسال گفتید چند نفر رو می شناختم رای دادم بقیه رو هم اعتماد کردم به یکی از این لیست ها! به نظرم ترویج این اعتماد کردن ها بیشتر به ضرر کشور باشه تا به نفع! با عرض معذرت ! مردم رو باید تشویق کرد به سمت تحلیل کردن به سمت تفکر , نه تقلید !

12) راه اندازی تبلیغات رسمی دولت , به این صورت که به تولیدی ها , فروش محصولاتشون رو تضمین بده مثلا بیاد به مردم بگه آقا محصول فلان رو ما کارشناسی بررسی کردم هم کیفیت اش از خارجی هاش بهتره هم قیمتش مناسبه , به شرط ثبات کیفیت و قیمت ما این محصول رو تا شش ماه دیگر تایید می کنیم , مثلا کسی که می خواد جهیزیه تهیه کنه اگر لیستی به این صورت از تولیدات با کیفیت داخلی دستش باشه , کمک بزرگی به اقتصاد کشورمون کردیم.

13) این جریان العلم سلطان که تو دانشگاه راه افتاده با این روایت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله که فرمودند انّما العلم ثلاثه : آیهٌ محکمه أو فریضهٌ عادلهٌ او سنّهٌ قائمه و ما خلاهنّ فهو فضل , من نفهمیدم چه جوری جمع میشه؟


یک عزیزی گفت که نباید از آقا انتقاد یا سوال کرد , چون اگر بابش باز بشه نمیشه جلوش رو گرفت , یا به این دلیل که شاید بنده با نیت نقد سازنده این موارد رو مطرح کرده باشم ولی نامحرم ها از همین نقد ها برای تخریب آقا استفاده خواهند کرد.

در جواب این بزرگوار عرض کنم که اگر این استدلال شما درست باشه دیگه از هیچ مسئولی در جمهوری اسلامی نباید سوالی پرسید چون بالاخره یه جوری به اسم اسلام شاید تموم شه ! ثانیا در مورد خود شخص آقا, اعتقاد من این هست که سوال کردن و انتقاد کردن از کارهای ایشون نه تنها منجر به تخریب نخواهد شد بلکه بعد از روشن شدن جواب , عزت و حکمت ایشان را بیش از پیش متوجه خواهیم شد چرا که فرمود: ان العزه لله و لرسوله و للمومنین.

ابوبکر

تذکر : تمام مطالب این پست از خیال بافی های خودم هست و هیچ منبع دیگری ندارد.

مهدی طائب می گوید ابوبکر یهودی بوده نفوذی بوده حدود 20 سال بدون لحظه ای ایمان آوردن در کمین بوده و ...

نه , این خلاف هست , اونها پیغمبر اکرم رو دوست داشتند و آمده که عمر در جریان فتح مکه گفت حال که دستمان بهشان رسید انتقام می گیریم ولی وقتی عفو پیغمبر را دید خوشش آمد و اظهار پشیمانی کرد.

اینها بعد از پیامبر مصلحت اندیشی کردند و "صالح مقبول" رو به جای اصلح انتخاب کردند چون علی علیه السلام جوان 33 34 ساله بود , تجربه اجرایی و مدیریتی نداشت! همیشه می خندید و خلاصه مقبولیت اش کم بود زیرا دافعه زیاد داشت و در جنگ ها و غزوه ها بسیاری از از قبایل مختلف کشته بود و مردم از او کینه داشتند.

پس مصلحت ایجاب می کرد برای حفظ حکومت فردی مسن تر با مقبولیت بیشتر انتخاب کنند که سوابق اش هم بد نباشد چون خیال می کردند علی علیه السلام آنچنان قاطع است که هیچ انعطافی ندارد پس کسی تاب تحمل حکمرانی او را نخواهد داشت.

در جریان فدک این ها دیدند حضرت زهرا سلام الله علیها از این ها زمین می خواهد و به نام دختر پیغمبر صلی الله علیه و آله دنیا طلبی می کند و فدکی را می خواهد که پیغمبر فرمود : "ان الانبیا لم یورثوا دینارا و لا درهما ولکن ورثوا العلم". هر چه حضرت زهرا سلام الله فرمود قرآن می گوید "و ورث سلیمان داود" می گوید "یوصیکم الله فی اولادکم للذکر مثل حظ الانثیین" و ... فایده نکرد!

جواب اشکال چه بود ؟! روایت قطعی و صحیح (کافی جلد 1 ص 34) پیغمبر اکرم را که "ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی"کنار می گذاشتند و فدک را تقدیم دخت او می کردند ؟! اگر من و شما جای ابوبکر بودیم چه کار می کردیم ؟

شاید گفتند: حتما ارث سلیمان از داود ارث علمی بوده نه مال و اموالش , تو هم ای دخت رسول الله برو و آتش تفرقه در حکومت نینداز , آن هم برای مال دنیا ! ( البته هدف حضرت زهرا این بود که به ابوبکر بگوید: ام انتم اعلم بخصوص القرآن و عمومه من ابی و ابن عمی ؟! (منبع: کتاب صحیفه فاطمیه) , پس حال که در فهم قرآن و اسلام عالم تر نیستی حق نداری خلافت را غصب کنی. )

و خلاصه عمر لحن تند حضرت زهرا را تحمل نکرد و شد آنچه نباید می شد!

چرا حرف فاطمه زهرا را قبول نکردند؟ چرا حضرت نتوانست افرادی را که در آن جلسه بودند مجاب کند؟!

امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در چهل حدیث صحفه 421 جواب اشکال را این گونه می دهند: حدیث در این مقام است که ولادت علما از انبیاء ولادت ملکوتی است و به حسب این مقام روحانیت , ارث آنها غیر از علم و معارف چیز دیگری نبوده تا به فرزندان برسد, نه این که در مقام عالم ملک ارث مادی نداشته باشند!

آری , نه تنها ابوبکر و عمر بلکه امروزه نیز بسیاری از افرادی که ملکوت و مجردات و فلسفه و عرفان و ... را نمی فهمند, قدرت علمی آن را ندارند و نمی دانند که چگونه باید بین بعضی روایات معتبر و آیات هماهنگی برقرار کرد جایگاه هر حدیث کجاست , در تزاحم های ظاهری آیات و روایات گیر می کنند و گاهی تکذیب , گاهی اعتراض بر دیگر علما و گاهی سیلی به گوش حضرت زهرا !

آری عزیزم , این است دلیل آن که ابوبکر روایات را جمع کرد و سوزاند !! و هیچ گاه نفهمیدند و نمی فهمند که تکیه زدن به جایگاه رسول الله در قد و قواره ی آنها نیست.

کامنت ها و پاسخ ها در ادامه مطلب

جدایی فقه و عرفان

بی قرار نام کتابی است که مختصری از احوالات و بیانات حضرت آیت الله میرزا جواد آقای ملکی تبریزی - رضوان الله تعالی علیه - در آن بیان شده است , مثلا :

درس فقه می گفت. روزی به مناسبت, خواست نکته ای اخلاقی بگوید, یکی از حاضرین اعتراض کرد: آقا این جا درس فقه است نه عرفان! میرزا جواد آقا که دستانش را به هم چسبانده بود در حالی که آن ها را از هم دور می کرد, گفت : تمام مشکلات ما از وقتی شروع شد که عرفان و فقه از هم این طوری شد.

و چه خوش فرمود رهبر فرزانه: عرفان فقه اکبر است.

یکی دیگه از کتاب های فوق العاده ی ایشون کتاب باده گلگون است.

حتما تقریظ علماء بر کتاب المراقبات رو ببینید.

سواد بدون وحی ضررش بیشتر است

ین بیانات مقام معظم رهبری در 29 آذر 91 هست:

بزرگداشت کسانى از قبیل قطب‌الدّین شیرازى کار بسیار مفیدى است. من در ذهنم بود که پزشکها زرنگى کردند و قطب شیرازى را برده‌اند به عالم پزشکى؛ چون ایشان در درجه‌ى اوّل فیلسوف است، شاگرد خواجه نصیر و شارح شرح حکمت‌الاشراق و اینها است؛ و البتّه طبیب هم هست، طبیب برجسته‌اى است؛ [و هم‌] منجّم است، ایشان در ساخت رصدخانه‌ى معروف مراغه سهیم بوده؛ یعنى یک انسان بزرگى است. ما توجّه بکنیم که دانشمندان بزرگ ما در دورانهاى مختلف اسلامى، در رشته‌هاى مختلف تبحّر داشته‌اند؛ صِرف این نبود که یک لقمه از اینجا، یک لقمه از آنجا، یک لقمه از آنجا؛ نه، ایشان در عالم پزشکى یک آدم برجسته است؛ همان طور که اشاره کردید، مهمترین شرح قانون بوعلى را او نوشته؛ در زمینه‌ى فلسفه، یک فیلسوف است به معناى حقیقى کلمه؛ در زمینه‌ى نجوم و هیئت، یک انسان وارد و متخصّص است؛ ادیب است، شاعر است: شعر عربى، شعر فارسى؛ و شاید علوم دیگرى. یعنى این نکته مورد توجّه باشد که تخصّص‌گرایى به معناى محدود کردن ذهن و فکر انسان، یک نکته‌ى برجسته‌اى نیست که همین‌طور تخصّص ها پشت سر هم همدیگر را میشکافند، یک تخصّص کوچکترى، دائره‌ى محدودترى به‌وجود مى‌آید؛ به یک معنا به‌خاطر رسیدگى به وضع زندگى (مادی و دنیوی) انسان در آن تخصّص خاصْ چیز خوبى است، امّا به یک معنا محدود کردن انسان است چون ظرفیّت ذهن انسان خیلى وسیع است و میتواند در همه‌ى این امور صاحب‌نظر باشد. اینجور نباشد که کسى که پزشک است، مثلاً در زمینه‌ى علوم دینى یا در زمینه‌ى فلسفه، یک آدم عامى‌اى محسوب بشود؛ نه، چقدر خوب است که یک پزشک، در زمینه‌ى علوم دیگر در زمینه‌ى علوم عقلى، در زمینه‌ى علوم دقیقه، مسائل گوناگون طبیعى حدّاقل صاحبِ اطّلاع باشد و این کار را ما بتوانیم در کشورمان پیش ببریم. البتّه به معناى تعطیل کردن تخصّصها به‌هیچ‌وجه نیست، بلکه به معناى بهره‌مند کردن ذهن متخصّصین از محیط هاى فراتر از حدّ تخصّص آنها است.

امام هفتم علیه السلام فرمود: چون رسول خدا (ص) وارد مسجد شد دید جماعتى گرد مردى را گرفته‏اند فرمود: چه خبر است گفتند علامه‏ ایست. فرمود: علامه یعنى چه؟ گفتند: داناترین مردم است بدودمان عرب و حوادث ایشان و به روزگار جاهلیت و أشعار عربى. پیغمبر فرمود: اینها علمى است که جاهل به آن را ضرری ندهد و عالمش را سودى نبخشد، سپس فرمود: همانا علم سه چیز است: آیه محکم (اصول عقاید) ، فریضه‏ عادله‏ (علم اخلاق) ،سنت قائمه (احکام شریعت)، و غیر از اینها فضل است.

عارف خبیر و دانشمند بصیر مرحوم فیض کاشانى چنین فرماید پیغمبر (ص) با جمله‏ لا یضر من جهله به مردم فهمانید که معلومات این شخص که علامه‏ اش میخوانید در حقیقت علم نیست بلکه علم حقیقى آنست که دانستنش براى معاد و قیامت مفید باشد و ندانستنش در آن روز زیان دهد نه آنچه را که عوام مردم بپسندند و وسیله جمع مال شود.

شیخ طوسى از قول قتاده میفرماید: امام صادق علیه السلام میفرماید: همه علم مردم را چهار قسم دیدم: اول اینکه خدایت را بشناسى دوم- بدانى چه مصالحى در ساختن تو بکار برده. سوم بدانى از تو چه خواسته. چهارم آنچه ترا ز دینت خارج کند بشناسى، (ادامه قول شیخ طوسی:) و خلاصه علم مفید از نظر قرآن و پیغمبر و امام صادق در اطراف همین مطالب دور میزند و علوم دیگر در آنها زیادیست.

حضرت آیت الله بهجت - رضوان الله تعالی علیه - در کتاب در محضر می فرمایند:

تدریس و تعلیم و تعلم انسان ها , مخصوص انبیا علیهم السلام است و علم و سواد بشر بدون وحی و تعلیم انبیا علیهم السلام ضررش بیشتر از نفع آن است. با سواد می شوند که با آپولو کجا بروند؟ آنجا چه کار کنند ؟ به چه انگیزه می روند؟ که در برابر دشمن موضع بگیرند و او را بهتر هدف قرار دهند !

خیلی جالبه که رفته بودم جایی بهشون گفتم شما شیعه هستی ! قرآن روایت اینها.

برگشت گفت قرآن هم خوب هست ولی من می خوام شهید شهریاری بشم ! برای بالا بردن عزت ایران ( نه اسلام لزوما ) و شهید احمدی روشن شدن و اینها , چندان نیازی به روایت نیست !!!

خدا عاقبت همه ما رو به خیر کنه و نیت های ما را اصلاح تا جزء این ها نباشیم:
الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا. ان شاء الله

از تقلید توبه می کنم

در علم منطق دو یقین داریم یکی به معنای اعم  که به اعتقاد جازم می گویند هر چند مطابق واقع نباشد! هر چند از روی تقلید باشد نه تحقیق! هر چند اعتقادی زوال پذیر باشد! و دیگری یقین به معنای اخص است که مطابق واقع همراه تحقیق بدون تقلید و زوال ناپذیر است.

تقلید جاهل از عالم که در شرع آمده و بر ما واجب است عمل بر اساس همین یقین به معنای اعم ( این است و جز این نیست ) است و جالب اینجا که این یقین آنچنان پایه ی سستی دارد که با عوض کردن مرجع تقلید تعداد زیادی از احکام عوض می شود!

امام صادق علیه السلام می فرماید : دل هیچ گاه به باطل یقین نمی کند! و این یعنی یقینی که مطابق واقع نباشد ظنی بیش نیست هر چند ما خیال کنیم 100 درصد به درست بودنش مطمئن ایم !

حضرت آیت الله عظمی بهجت ( رضوان الله تعالی علیه ) در کتاب در محضر بیانی دارند با این عنوان:

خوب چشم هایتان را باز کنید

کلامی که از غیر معصوم -علیه السلام- باشد از هر بزرگی باشد نباید به آن صد در صد اعتماد کرد , بلکه باید احتمال خلاف و خطا در آن داد. حتی کلام معصوم -علیه السلام- هم هفتاد محمل دارد که بدون فحص ( بررسی ) از معارض ( مخالف ) و صوارف آن , نمی شود به آن بدواً ( ابتداءً ) اعتماد , و به ظاهر آن عمل نمود.

بنابراین, اولین تنبیه برای کسی که می خواهد چیزی بفهمد آن است که هر کلامی دید یا شنید, از هر بزرگی که بود, باید باید احتمال بدهد که کلام او خطا باشد. صرف این که صاحب این کلام و گوینده ی سخن بزرگ بزرگوار است نباید و نمی شود به آن اعتماد کرد. با اعتماد به غیر , کار را مگذرانید زیرا آنان که معصوم نیستند.

آقایی می گفت: به آخوند خراسانی -رحمة الله- خیلی اعتماد داشتم ولی دیدم در بعضی از جاها چنگالم به او می خورد-کنایه از این که می توانم به بعضی از نظریه های او اشکال وارد کنم- اکنون اگر بگوید ماست سفید است, خوب نگاه چشمم را باز می کنم که ببینم آیا مقداری زرد است یا نه؟

تفکر و کلام در ذات خداوند هم ممنوع است و هم مورد تاکید

در کتاب سراپرده اسرار  از ملا محسن فیض کاشانی ص 31 آمده :

طالبان تصور حقیقت را به دور باشِ "و یحذرکم الله نفسه" می رانند تا طلب محال نکنند
و عاشقان وصول حضرت را به مقامِ "و الی الله المصیر" می رسانند تا در خلوت خانه ی حق الیقین بیاسایند.

آنان را در حدیث گویند: "تفکرو فی خلق الله و لا تفکروا فی الله فانکم لن تقدروا قدره"
و اینان را گویند "من کان یرجو لقاء الله  فان اجل لآت"

آنان را گویند:
زبان به کام خموشی کشیم و دم نزنیم            چه جای نطق تصور در او نمی گنجد
اینان را گویند:
همه عاشقان بشارت که نماند این جدایی        برسد زمان دولت بکند خدا خدایی

دوران را به تبعیدِ "اذا بلغ الکلام الی الله فامسکوا" ترهیب کرده اند
و نزدیکان را به تقریب "من عرف نفسه فقد عرف ربه" ترغیب نموده اند.

آن را محکمِ "لیس کمثله شیئ" حیرت افزود
و این را متشابهِ "و هو السمیع البصیر" دلالت نمود.

آن را تنزیه "لیس له مکان یحوهی" حیران کرد
و این را تشبیه "فاینما تولوا فثم وجه الله" کار آسان کرد.

آن را به یاسِ "کل ما میزتموه باوهامکم فی ادق معانیه مخلوق مصنوع مثلکم مردود الیکم" محروم ساخت
و این را به رجایِ "فاحببت ان اعرف" نواخت.

آن را به تازیانهِ "ما للتراب و رب الارباب" دور گردانید
و این را در آشیانه "هو معکم اینما کنتم" مسرور نشاند.

"اولئک ینادون من مکان بعید"
و اینان "و نحن اقرب الیه من حبل الورید".

بیگانگان را به خطاب "و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا" سرباز زد
و آشنایان را به بشارت "و من یوت الحکمه فقد اوتی خیرا کثیرا" سرافراز کرد.

در حق آنان آمد "علیکم بدین العجائز"
و در شان ایشان فرمود: "ان من العلم کهیئه المکنون لا یعلمه الا اهل معرفه الله".

چرا آمدم حوزه؟

علامه حسن زاده ( روحی فداه ) در این سخنرانی می فرمایند:
اصل لشکر همان سرور بود , قوم بی سرور همان بی سر بود.
او فرمانده است او رهبر است او مراقب است او راهنماست.
باید ببینیم در زیر ظل عنایت چه حقیقتی به سر می بریم و ببینید که برای شما چه مقاماتی خواهد بود.
عرض نمی کنیم اینی که هستید باطل , نه عرض می کنیم بهتر از این ها هست , امام غواص دریای بی کران معارف الهی است , دُر هایی را از این دریا به در می آورد. اگر کسی از راه ولایت و امامت به جایی نرسیده راه دیگر برایش نیست! نفرمائید علوم دیگر معارف دیگر, نه این که بخواهم آن ها را رد کنم بگویم بد هست نه خیر, خیلی خوب هست. اون طبیب محترم است آن برزگر محترم است اون جراح و دیگر شغل های گوناگون که در جامعه هست و دارند دست به دست هم داده پیکر اجتماع را اداره می کنند همه محترم است اماطبیب را تا آن وقتی می خواهیم که دندان داریم و دندان درد بیاد , برای آن وقت که تن داریم و تن تب می کند, مهندس تا آن وقتی می خواهیم که اینجا هستیم و خانه و زندگی می خواهیم و همین طور ... اما این ها عملشون به سر می آید , وقت شان تمام میشه , دیگه کار به جایی می رسد که خیاط نمی خواهیم , طبیب نمی خواهیم مهندس, معمار نمی خواهیم دیگه بنا احتیاج نداریم , حرف پیغمبر و آل پیغمبر و 124000 پیامبر این است که اون چه برای ابدتون هست اون که برای سعادت همیشگی تان هست او را فراموش نکنید این ها همه وقت محدود دارد , وقتشان که به سر آمد , هرکسی که از این دنیا رخت بر بسته, دیگه چه نیازی به مهندس و معمار؟ دیگر طبیب چه کار می رسه برای او؟ اما طبیب روحانی برای او به کار می رسد, آن بذر هایی که در جان او کاشته برایش سبز می شود, این حرف هایی که از منبر می شنوید برای شما کار می رسه این ها را با خودتان می برید, این ها می شود روح و ریحان و جنت النعیم.
نمی خواهیم عرض کنیم اون علوم, آن اکتشافات, آن صنایع همه غلط, نه, همه صحیح, اما ببینید دأب اش چیه, این برق درسته که خیلی اهمیت داره ولی برق برای امور ظاهری ماست برای آب و خاک ماست برای اینجای ماست, جسم را روشن می کنه به چشم ظاهری کمک می کنه, اما بیایید سراغ برقی که پیغمبر و آل پیغمبر می گویند آن نوری که خود خدا در قرآن و جای دیگر به پیغمبر تعلیم فرمود که از آن نور فروغ بگیرید, این نور جان را نورانی نمی کنه! همه سفرای الهی جان را نور می دهند, این برق محترم, نمی گویم نه, اما به فکر ابدتون هم بوده باشید, ما فقط اینجایی نیستیم, مراحل منازل عوالم کتل ها گردنه ها گهواره ها در پیش داریم!
اصل لشکر همان سرور بود
قوم بی سرور همان بی سر بود
این همه که مرده و پژمرده ای
زان بود که ترک سرور کرده ای !

الله اکبر !
اگر این علامه کافر هست؟ منم کافر!
اگر این حرف ها اسلام طالبانی هست؟ منم طالبانی.
اگر این حجت ها و دلایل, مانع رشد و پیشرفت کشور هست؟ منم مانع ام!
باز هم می پرسید چرا دانشگاه ارشد روزانه دولتی رو رها کردم رفتم حوزه؟ دلیل اش این هاست!

علامه حسن زاده آملی می فرمایند:
ما انسان ساز می خواهیم گاری ساز نمی خواهیم! گاری را دیگران هستند می سازند, انسان سازی است که مشکل است. ( البته یادم نیست این رو کجا شنیدم )

اصلاح حوزه های علمیه

برای تهیه این دو مقاله خیلی زحمت کشیدم:

1) طرح تحول حوزه در بیان امام خامنه ای

2) طرح تحول پیشنهادی خودم

اصلاح مردم و کسبه و کارمندان رو به اصلاح دانشگاه دیدم و اصلاح دانشگاه رو به اصلاح حوزه !

برای اصلاح جامعه و تقویت حوزه نیاز به اسلام شناس داریم و از کل اسلام, بسنده کردن به فقه اصغر سکولار , اعظم مشکلات حوزه است.

حوزه ی علمیه ما هو ؟ ماهیت حوزه چیست ؟

آیا فصل مقوم حوزه, تقواست؟ خیر , تقوا در غیر از حوزه هم هست در زیارت ها , مراقبه ها و ...
آیا اخلاص است؟ نه, در پیاده روی اربعین هم اخلاص هست.
آیا به شهادت طلبی است ؟ نه.

آنچه که حوزه ی علمیه را حوزه می کند ارائه ی مناسب علوم اهل بیت علیهم السلام است.
مشکل اصلی حوزه هم همین ارائه و کتاب های درسی آموزشی است!
خصوصا برای طلابی از بعد از دانشگاه به حوزه وارد می شوند.

خلاء ها و مشکلات موجود در مسیر اصلی حوزه:

1) دوری از قرآن و تفسیر قرآن
2) مطالعه کتب روایی تعطیل , مثلا اصول کافی , نهج الفصاحه , نهج البلاغه , میزان الحکمه , غرر الحکم و ... !
3) کلاس های اخلاق کم که به جای رابطه پدر فرزندی بیشتر شبیه منبر و سخنرانی اند.
4) عدم پرورش مبلغ و مبارز فرهنگی
5) سیر طولانی و فرسایشی درس خواندن در حوزه ( الان هم که دو سال اضافه شده مثل این که ! )
6) مطالب زائد در لا به لای دروس زیاد است مثلا اقوال گوناگون در ادبیات و پرداختن به جزئیات غیر کاربردی.
7) تجزیه و ترکیب و روخوانی ضعیف است. 
8) برای منطق , منطق مظفر کم است و بعضی قسمت هایش خوش فهم نیست اغلاطی دارد که باید اصلاح شود.
9) فلسفه دیر شروع می شود مخصوصا برای کسانی که بعد از دانشگاه وارد حوزه شدند و به طور کلی این که کدام طلبه در چه زمانی چه کتابی رو باید بخونه؟ سیستم کور باید تعیین تکلیف کنه!
10) مشکلات مالی طلبه ها که اشتغال برای بدست آوردن پول قطعا از مطالعات و مباحثات آنها کم می کند.
11) بررسی سطحی تاریخ معصومین و هیچ تحلیل عمیقی بر تاریخ تحلیلی ائمه و انبیاء صورت نمی گیرد.
12) ... ؟ شما بگین ؟

بسیاری از نواقص متون درسی حوزه را طلبه باید خودش جبران کنه در حالی که می توان بهره وری و بازدهی درس ها را اون قدر افزایش داد که این همه سنگینی بر روی دوش طلاب نیفتد! (بعضی طلاب له می شوند!)

برای درس تاریخ : کتاب سیره پیشوایان برای تاریخ ائمه چندان مناسب نیست ، این کتاب بیشتر تاریخ سیره ی خلفای هم عصر پیشوایان هست تا تاریخ پیشوایان ! این که کدام امام در چه سالی به دنیا آمد در چه سالی از دنیا رفت , نام مادرش چه بود نام همسرش چه بود , در زمان کدام خلیفه زندگی می کرد و ... این مسائل کاربرد چندانی ندارد و در عوض ما باید در حوزه یک تاریخ تحلیلی قوی بخوانیم که متن درسی آن را سراسرش از سیره ی اهل بیت و عبرت هایی کاربردی برای زندگی امروزه ما پر شده باشد. باید طوری تصویرسازی دقیق بشود که پس از مطالعه بتوانیم اتفاقات آن زمان را با حوادث کنونی تطبیق بدهیم و از عمل معصوم الگو برداری کنیم. مثلا عایشه که سر بر شانه پیامبر صلی الله علیه و آله می گذاشت و زنان برای کسب علم دین پیش او می رفتند چه انتظاراتی از علی علیه السلام داشت که حضرت خلاف آن انتظارات عمل کرد؟ و چرا؟ یا مثلا چه شد که زبیری که در روایات آمده "زبیر از ما اهل بیت بود تا زمانی که پسرش دنیا آمد" , چه روندی را طی کرد تا در جنگ جمل شرکت کرد؟ یا مثلا آیا واقعا ابوبکر با نیت خیانت , خلافت را غصب کرد یا مردم علی علیه السلام را نخواستند؟ ابوبکر در میان خطبه ی فدکیه حضرت زهرا سلام الله علیها چه گفت؟ و ...

برای درس ادبیات عرب: اولا که آقا 20 سال است که فرمودند این مغنی را عوض کنید, خاک بر سر مسئولین حوزه که هنوز تغییری ندادند! ثانیا نحو و بلاغت را باید به عنوان یک درس به نام ادبیات در تمام شش سال مداوم تدریس کرد به طوری که فنون بلاغی , ورود و حکومت بر قوانین نحوی داشته باشند. ثالثا باید قواعدی که برای متن خوانی لازم نیست (و فقط برای هنگام نوشتن عربی مفید اند) را اولویت کمتری دهند مثلا آنها را جدا کرده و در پایه ششم به عنوان درس مستقلی بیاورند.

برای منطق: باید مقداری مباحث معرفت شناسی به منطق اضافه شود و بحث صناعات خمس شرح و تفصیل بیشتری پیدا کند بحث تبلیغ و روضه خوانی نیز باید به خطابه اضافه شده و تمرین های مناسبی برای مغالطه و خطابه در نظر گرفته شود.

برای اخلاق: نامه 31 و خطبه ی متقین بسیار خوب است اما جای کتاب هایی مانند چهل حدیث امام یا آداب الصلوة امام یا قواعدی کلی برای سیر و سلوک و ریاضات شرعیه , در حوزه خالیست. هم چنین بحث اخلاق در خانواده و اجتماع, کیفیت و کمیت عزلت نشینی,میزان معاشرت و امر به معروف با اصناف مختلف و ... نیز جایی داشته باشند. البته این که آقا فرمودند ابتدای هر کلاسی حدیثی بیان شود بسیار عالی است و در دراز مدت بسیار موثر است.
آیت‌الله حسن‌زاده آملی: امید آنکه در حوزه‏هاى علمیه، صحف ادعیه و اذکار که از ائمه اطهار ما صادر شده است و بیانگر مقامات و مدارج و معارج انسان است از متون کتب درسى قرار گیرند، و در محضر کسانى که زبان فهم و اهل دعا و سیر و سلوکند و راه‏ یافته‏ اند و راه نمایند، درس خوانده شوند. مثلا به ترتیب اول «مفتاح الفلاح شیخ بهائى»، و پس از آن «عدة الداعی ابن‏ فهد»، و بعد از آن «قوت القلوب ابو طالب مکى»، و سپس «اقبال سید بن طاوس»؛ و در آخر انجیل اهل بیت و زبور آل محمد (ص) «صحیفه سجادیه»، در عداد کتب درسى درآیند که نقش خوبى در احیاى معارف اصیل اسلامى است.

برای طب: باید درسی ولو مطالعاتی و کوچک, مملو از روایات طبی اهل بیت در متون حوزه گذاشته شود.

درسی هم باید باشد در همان پایه های اول برای مباحث فلسفه های مضاف و رابطه ی علم و دین, انتظار بشر از دین , مهدویت و حیات طیبه و  ...
مقدماتی از عرفان نظری نیز لازم است بعد از نهایه.

بسیاری از مباحث حوزوی موازی هم هستند:

مثلا بسیاری از مطالبی که در کتاب عقائد الامامیه پایه 4 می خوانید دوباره در بدایه و نهایه علامه تکرار می شوند و شاید بدون گذراندن فلسفه فهم برخی مباحق عقاید مشکل باشد. پس بد نیست خصوصا برای ماها که از دانشگاه آمده ایم فلسفه در پایه 3 یا 4 شروع شود به طوری که تا پایان پایه 6 نهایه تمام شده باشد و چه بهتر که بدایه و نهایه طوری ویرایش شوند که مقداری از نتایج و آثار فلسفه ی اسلامی را در اصول و فروع دین نیز در آنها شاهد باشیم.

همچنین مثلا آقا فرمودند سال های قبل از درس خارج باید از ده سال به حدود 6 سال تقلیل پیدا کند! خب این یعنی موازی کاری ها , اضافات و مغلق گویی ها و ... , 4 سال از این 10 سال را تشکیل داده اند! که من فکر می کنم حداقل یکی دو سال از این 6 سال را مباحث تکراری یا متورم اصول فقه تشکیل داده و باید جدا تهذیب بشه و بعضی مباحث اصول در علوم دیگه کاربرد دارن که باید برن تو همون علوم دیگه بعضی مسائل اصول فقه هم هستند که هیچ کاربردی ندارند و باید به تاریخ بپیوندند.

به طوری کلی درس ها باید با متن های روان به طور منظم , آموزشی و هم افزا در اختیار طلاب علوم اهل بیت علیهم السلام قرار بگیرد.

اگر شما استعداد و علاقه به دروس دینی و حوزوی داشته باشید طلبه شدن بر شما واجب کفایی به عینیت رسیده است و شما موظف هستید , علاوه بر این که بر تمام مشکلات بالا فائق شوید , باید گام به گام خودسازی کنید و نفس خودتون رو بکوبید.

اگر ذره ای درد دین دارید, اگر دغدغه اسلام و رضایت ائمه ی معصوم رو دارید شما رو محض رضای خدا فکری بکنید!

فرار مغز ها یا فرار بی مغز ها ؟

نکته ی جالبیه که چند سال پیش اون دانشجوهایی که یک معدل بالایی داشتن , زحمت کش بودن , شاگرد اولی بودن , اون ها ادعای خارج رفتن رو می کردن , از وقتی فارغ التحصیل شدم دیدم به به! من که 4 ترم ترم شاگرد اولشون بودم اومدم حوزه , چند تا از اون دانشجوهای متوسط و ضعیف و بدحجاب و این ها , پاشدن رفتن خارج عکس های ساختمون دانشگاه شون رو هم به عنوان سند ورود به بهشت! تو فیس بوکشون گذاشتن!
البته یکیشون از اون هایی بود که زیاد با هم حرم می رفتیم خیلی دلم سوخت :(

یه سری انگیزه هایی که ممکنه خارج رفته ها بعضی هاش رو داشته باشن:

1-) راحت شدن از شر شیخ های بی عملی مثل من !
0 ) تحصیل خارج به عنوان تجربه ی جدید و وجدان خفه کنی برای گناه ها و شکست هاشون.
1 ) چشم و هم چشمی و کسب شهرت در بین دوستان و اقوام.
2 ) این هایی که میرن قطعا دنبال علم نیستن چون همین جا به اندازه کافی منابع برای کسب علم هست.
مقام معظم رهبری در 29 / 9 / 91 : اینجور نباشد که کسى که پزشک است، مثلاً در زمینه‌ى علوم دینى یا در زمینه‌ى فلسفه، یک آدم عامى‌اى محسوب بشود ...! منبع
3 ) بدست آوردن پول به خیال این که پول خوشبختی و آرامش میاره !
4 ) آزادی برای فساد
5 ) رسیدن به بت تکنولوژی و ...

جدا کسی که 40 سال عمرش رو میزاره روی یک کشف و بالا بردن بهره وری یک ابزار مادی ( مثل لپ تاپ ) و اصلاح خودش رو فراموش کرده , بعید می دونم که شب اول قبرش وقتی ازش پرسیدن معبود کیه نگه لپتاپ!

فقط خوشحالم از این که بیشتر اون هایی میرن خارج که تقیدات کمتری به اسلام دارن.
اگر اهل روحانیت و معنویت هستید روی صحبت آقا در این کلیپ با شماست
این مستند هم هست

شهید مرتضی آوینی: کارتان را برای خدا نکنید؛ برای خدا کار کنید! تفاوتش فقط همین اندازه است که ممکن است حسین (ع) در کربلا باشد و من در حال کسب علم برای رضای خدا ...!


پست مقداری ویرایش شده و بعضی الفاظ که ممکن بود ازش توهین برداشت بشه حذف شد.
بعضی ها ممکنه بپرسن تو به چه حق به ما میگی بی مغز؟
جواب: عکس نقیض این روایت چی میشه ؟ العقل ما عبد به الرحمن و الکتسب به الجنان!
آیا بهترین راه برای خدمت به نظام و انقلاب خارج رفتن است؟ ( نظر شخصی بنده این است که نه! ), پس انگیزه ای الهی شما چه بوده؟ آیا مصداق همان بی عقل در روایت نخواهید بود؟ زیرا ایران اسلامی را که محصول مجاهدت های حضرت زهرا است, رها کردید! و در پی رشته ای که دلتون می خواست رفتید!!

ائمه یه چیزه دیگه نبودن!

باید خیلی مواظب باشیم , این جور حرف ها ( مثلا عصمت ) باعث نشه به طور غیر مستقیم کسی فکر کنه که توانایی الگو برداری از ائمه ی معصوم ( سلام الله علیهم ) رو نمی تونه داشته باشه.

ما می تونیم پا جای پای ائمه بزاریم , دعوت کردن اون ها نشون دهنده ی این هست که ما قابلیت صعود رو داشتیم و گرنه که دعوتشون لغو بود.

نکته ی مهم این هست که ما در تمام مراتب وجود انسان هایی رو داریم که در ذیل وجود معصومین ( سلام الله علیهم ) می تونیم از اون ها بهره مند بشیم , اون ها تفسیر و تفصیل کلام ائمه رو به عهده دارن.

روایت : علما امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل!

به نص پیامبر(ص) عالمان دینی ما از حضرت موسی (ع) و عیسی (ع) بالاتر اند!!

گاهی فکر می کنم امام زمان (عج) به چه حسابی بیایند؟ مگر ما حق این علماء را ادا کردیم که دنبال بقیه الله باشیم؟

تو هم مثل من به دروغ اللهم عجل لولیک الفرج می خوندی مگه نه؟