تبیین

چیزایی رو که آقایون نمی گن خلاصه و صریح بخونید!

چیزایی رو که آقایون نمی گن خلاصه و صریح بخونید!

برای دسترسی سریع به مطالب مورد نظرتون از قسمت "طبقه بندی موضوعی" یا "کلمات کلیدی" استفاده کنید.
اینجا یک وبلاگ شخصی است.
این وبلاگ کپی رایت ندارد.
مطالب مشکی از خودم و مطالب خاکستری رنگ نقل قول از دیگران است.
لطفا کامنت هایی که برای هر پست می گذارید مربوط به مباحث همان پست باشند و اگر نیستند از طریق "تماس با من" پیام بگذارید.
کامنت هایی رو که دلایل مدعا بیان نشه جدی نمی گیرم.
نحن ابناء الدلیل!

آخرین نظرات

۳ مطلب با موضوع «سیاسی :: انتخابات» ثبت شده است

انتخابات آری یا نه ؟

بسم الله الرحمن الرحیم

در پست "ما با ولایی نبودن دموکراسی را بر ولی فقیه تحمیل کرده ایم" حدود 5 6 اشکال به رویکرد انتخابات بیان شد و آقای وحید جلیلی در جشن دفاع از جمهوریت نظام صحبت هایی کردند که جواب اون رو در نقد دفاعیات وحید جلیلی از جمهوریت آوردم و به سایت ایشان فرستادم ولی جوابی نیامد.

خب ببینیم نظر قرآن کریم راجع به معیار قرار دادن نظر مردم چیست؟

آیه مبارکه 116 از سوره «انعام» که مى‏ فرماید:«وَ اِن تُطِعْ اَکْثَرَ مَنْ فِى اْلاَرْضِ یضِلّوکَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ اِنْ یتَّبِعونَ الاَّ الظَّنَّ وَ اِنْ هُم الاّ یخْرُصونَ» [و اگر از اکثریت مردم کره زمین اطاعت کنى، تو را از راه خدا گمراه خواهند کرد، که آنان جز از «ظنّ» تبعیت نمى‏ کنند و جز «گمانه زنی» نمى ‏ورزند]. 

و یا در آیه مبارکه 78 از سوره «زخرف» مى‏ فرماید: «لَقَدْ جِئْناکُم بِالْحقّ ولکِنَّ اَکْثَرَکُمْ لِلْحقّ کارِهونَ» [ما حقّ را براى شما آوردیم، امّا اکثریت شما مردم از حقّ کراهت داشتید]. «کراهت از حقّ» در اینجا صفتى است که قرآن براى اکثریت ذکر مى ‏کند.

و یا در آیه مبارکه 106 از سوره «یوسف» مى‏ فرماید: وَ ما یؤْمِنُ اَکْثَرُهم بَاللّهِ اِلاّ وَ هُم مُشْرِکونَ» [و اکثریت مردم به‏ خدا ایمان نمى‏ آورند مگر آنکه مشرک هستند]. این آیه مبارکه ناطق بدین معناست که ایمان اکثریت مردم درآمیخته با شرک است.

و در آیات دیگر اجمالاً اکثریت خلق را به صفاتى از این قبیل متّصف مى ‏دارد: «اَکْثَرَ النّاسِ لا یشْکُرونَ» (243 بقره)؛ «اَکْثَرَ النّاسِ لا یعلَمونَ» (187 اعراف)؛ «اَکْثَرَ النّاسِ لا یؤمِنونَ» (17 هود)؛ (اَکْثَرکُمْ فاسِقونَ) (59 مائده) ؛ «اَکْثَرُهُم لا یعْقِلونَ» (103 مائده) ؛ «اَکْثَرَهُم یجْهَلُونَ» (111 انعام) ؛ «وَ ما یتَّبعُ اَکثَرُهُم اِلاّ ظَنّاً» (36 یونس) ؛ «اَکثَرُهُمُ الْکافِرونَ» (83 نحل)... و بالاخره مجموعه آیات قرآن درباره «اکثریت» حکایت از این دارد که تمایلات اکثریت نه تنها با حقّ سازش ندارد، بلکه غالباً متناقض آن است.

در جلد هفتم ترجمه تفسیر «المیزان» صفحات 172 و 173 آمده است: «و اینکه گفتیم روش اسلام به پیروى از حقّ است، نه سازش با تمایلات مردم، از روشن‏ترین مطالبى است که از قرآن مجید بدست مى‏ آید.
مى ‏فرماید: «هُوَ الَّذى اَرْسَلَ رَسولَهُ بِالهُدى‏ و دینِ الْحقِّ» (توبه 33) و مى‏ فرماید: «وَاللّهُ یقْضى بِالحقّ» (مؤمن 20) و در توصیف مؤمنین چنین مى‏ فرماید: «وَتَواصَوا بِالْحَقِّ»(عصر3) و مى‏ فرماید: «لَقَد جِئناکُم بِالْحقّ وَلکنَّ اَکْثَرَکُم لِلْحقّ کارِهونَ» (زخرف 78). در این آیه اعتراف کرده است که «حقّ» سازشى با تمایلات اکثریت و هوى‏ و هوسهاى ایشان ندارد و سپس لزوم موافقت با اکثریت و هواهاى ایشان را به‏ نام اینکه موجب فساد است رد نموده مى ‏فرماید: «بَل جائَهمْ بِالْحقِّ وَ اَکثَرُهُمْ لِلْحقِّ کارِهون. وَلَوِ اتَّبَعَ الْحقُّ اًهْوائَهُم لَفَسَدَت السّمواتِ والْاَرضُ و مَنْ فیهنَّ بَلْ آتَیناهُم بِذِکْرِهِمْ فَهُم عَنْ ذِکْرِهِمْ مُعرِضونَ» (70 و 71 مؤمنون). [ بلکه در (کمال عقل) دین حقّ را بر آنها آورده ولیکن اکثر آنها از حقّ متنفرند و اگر حقّ تابع هواى نفس آنان شود، همانا آسمان و زمین و هرچه در آنهاست فاسد خواهد شد. بلکه ما براى تذکّر آنها قرآن را فرو فرستادیم و آنان بناحقّ از او اعراض کردند].و ما مى‏ بینیم که جریان حوادث و روزافزون شدن حجم فساد، مفادّ این آیه را تصدیق مى‏ کند».

این که امام راحل رضوان الله تعالی علیه فرمودند میزان رای ملت است یعنی با فرض پذیرش انتخابات , میزان در آن رای ملت است , قطعا بیان ایشان مطلق نیست.

انتخابات بر پایه دموکراسی بنا شده است , در کتاب پرسش ها و پاسخ هایی درباره اسلام و دموکراسی , دموکراسی را حکومت مردم بر مردم تعریف کرده اند که عملا چیزی جز حکومت اکثریت ( نصف +1 ) بر اقلیت ( نصف -1 ) نیست.

در مقدمه همان کتاب , حجت السلام و المسلمین خسروپناه گفته اند: اگر دموکراسی به این معنا تلقی شد که خواست و رضایت اکثریت مردم منشا قوانین شود , با اسلام منافات دارد , اما دموکراسی به معنای برابری فرصت ها برای افراد جامعه به منظور برخورداری از آزادی و ارزش های اجتماعی, با اسلام سازگار است.

دموکراسی لزوما به معنای برخورداری از ارزش های اجتماعی برابر نیست اصلا! از نظر مادی  دموکراسی به معنای برابری در رفاه مادی نیست , همچنین "ان اکرمکم عند الله اتقاکم" ما ارزشی غیر از تقوا نداریم و پر واضح است که همه پرسی لزوما تقوای مردم رو زیاد نمی کنه! حتی از طرفی آیا در کشور ما انتخابات منشا قوانین نیست ؟ یعنی تمام لایحه های دولت و نمایندگان مجلس , نمایندگان شورای شهر که همه توسط انتخابات بر سر کار اومدن هیچ کدوم به هیچ وجه منشا قوانین داخلی یا کشوری نیستند ؟!

در ادامه کتاب آمده :

در دموکراسی کلاسیک, رای اکثریت مردم را معیار حق از باطل می دانند زیرا هر انسانی در هر شرایطی منفعت خود را می طلبد پس ممکن نیست که جمعی از انسان ها در کنار هم به چیزی جز سود خود و اجتماع خود بیندیشند پس اگر جامعه ای چنین شد همواره رو به جلو خواهد رفت و خطاهایش بسیار اندک خواهد بود.

اشکال : هر چند هر انسانی منفعت شخصی خود را بجوید ولی اولا انسان های وارسته از نفع های مادی خود می گذرند , ثانیا منفعت طلبی جمعی منافات با این ندارد که جمع در تشخیص مصداق اشتباه کنند و یا عده ای سود جو بتوانند منفعت مردم را بهانه کرده و با وعده ها و ... سر مردم کلاه بگذارند.

چند اشکال دیگر آمده :

اگر تنها به بزرگسالان حاضر حق رای دهیم , حقوق خردسالان یا غائبان را نادیده گرفته ایم زیرا مگر بزرگسالان حاضر بر خردسالان یا غائبان وکالت دارند ؟ یا ولایت دارند ؟ بلکه هیچ کدام.

اشکال ساتوری : دموکراسی به معنای دقیق کلمه وجود ندارد زیرا در هیچ جای جهان قدرت روزانه و مستقیما در دست مردم نیست زیرا در فاصله زمانی بین دو انتخابات , مردم حق حاکمیت خود را در اختیار نمایندگان گذاشته اند و خود تصمیم گیر نیستند.

اشکال کوهن : تعریف دموکراسی پارادوکس مفهومی دارد زیرا نه حکومتی بدون فرماندار وجود دارد و نه حاکمی بدون رعیت. در دموکراسی مردمی که قدرت را اعمال می کنند همیشه همان مردمی نیستند که قدرت بر آنها اعمال می شود.

بریم ببینیم بیانات مقام معظم رهبری امام خامنه ای دام ظله العالی در مورد انتخابات چیست؟

قبلش یه تذکر بدم : سوء ظن به ولی فقیه گناه کبیره است , منبع این تذکر خودم ام !

آقا می فرمان: انتخابات همیشه مهم است. همه باید تلاش کنند که ان‌شاءاللّه این انتخابات، پرشور و با حضور عمومی مردم انجام بگیرد. این موجب میشود که کشور، هم مصونیت پیدا کند، هم اقتدار پیدا کند، هم امنیت پیدا کند. حضور مردم، تهدید دشمنان را از بین میبرد.

اجتماع مردم حول این نظام، مایه‌ی عزت و برکت کشور و برکت نظام و برکت خود آن مردم است. مردم کمک میکنند به این که نظام عزت پیدا کند؛ خود این، عزت مردم است؛ خود این، مصونیت و امنیت مردم است؛ خود این، امکانی است برای حل همه‌ی مشکلات مردم؛ این را باید دانست؛ این یک فرمول کلی است. بنابراین انتخابات که مظهر حضور مردم است، باید پرشور برگزار شود.

حضور مردم است که به نظام اسلامى و به کشور عزیز ما مصونیت میبخشد. حضور مردم است که عوامل قدرت و قوّت را در درون ما تقویت میکند: علم ما پیشرفت میکند، بصیرت ما پیشرفت میکند، سازوکارهاى مدیریت ما پیشرفت میکند - همچنان که در طول این سالها پیشرفت کرده است - این به خاطر حضور مردم است، به خاطر انگیزه‌هاى مردم است؛ میخواهند این انگیزه‌ها نباشد، لذا دشمنان سعى میکنند انتخابات را بى‌رونق کنند.

سخنان امام خامنه ای در سال 92:

در نظام اسلامی یعنی مردم سالاری دینی ، مردم انتخاب می کنند تصمیم می گیرند مردم سرنوشت اداره ی کشور را به وسیله ی منتخبان خودشون در اختیار دارند اما این خواست این انتخاب این اراده در سایه ی هدایت الهی هرگز به بیرون جاده صلاح و فلاح راه نمی برد از صراط مستقیم خارج نمی شود و این هدیه ی انقلاب اسلامی است به ملت ایران.

انقلاب راه خود را مسیر مستقیم خود را به قدرت روز افزون تا امروز ادامه داده است و همه ی کسانی که با انگیزه های مختلف در درون این نظام قرار گرفته اند خواسته یا نا خواسته به توانایی های این نظام کمک کرده اند به این حقیقت بایستی با دقت نگاه کرد این ظرفیت عظیم ناشی از همین جمهوریت و اسلامیت است از همین مردم سالاری دینی و اسلامی است این است که این ظرفیت عظیم را به وجود آورده است و راز ماندگاری و مصونیت و آسیب ناپذیری جمهوری اسلامی هم این است و این را جمهوری اسلامی در ذات خود دارد و ان شاء الله همواره آن را حفظ خواهد کرد.


جمع بندی :

خب ما برای حکومت اسلامی نیاز به تعیین حاکم از جانب خداوند و همچنین بیعت مردم داریم یعنی هر دو طرف باید باشد, هم تایید خداوند متعال باشد و هم همراهی و بیعت مردم , هر کدوم نباشه کار لنگ می زنه.
منتها قبلا هم گفتم , رای دادن در انتخابات با بیعت اسلامی خیلی فرق داره , در بیعت دینی مردم تصمیم گیرنده برای شیوه ی کار مسئولین نیستن و آزادی مردم برای انتخاب کاندیداها با سلایق مختلف یعنی همین , همچنین اونجا هر موقع مسئول یا والی یا حاکم خلاف قانون یا شرع انجام داد می تونن بلافاصله بیعت شون رو پس بگیرن ولی در انتخابات این طور نیست و تفاوت های دیگه ای که اینجا آمده.

تاکید امام خامنه ای برای حضور مردم در انتخابات برای تقویت امنیت خارجی هست برای جلوگیری از لگدپراکنی منافقین داخلی هست برای به صحنه آوردن مردم جهت ایجاد اتحاد و وحدت مسلمین هست , برای انگیزه دادن به مردم و به فکر وادار کردن اونها هست و ... , خب سوال مهم این هست که اگر ما مردم خودمون با روشن گری , راهپیمایی , امر به معروف و ... این اهداف رو بر آورده می کردیم آیا باز هم نیازی به دموکراسی بود ؟!!

نتیجه نهایی : ما مردم با کم کاری , کاهلی و ولایی نبودن مون, دموکراسی رو به ولی فقیه تحمیل کرده ایم!
البته این که آقا گفتن هر کسی با هر انگیزه ای بیاد به نظام کمک می کنه رو من نفهمیدم!

کامنت ها و پاسخ هاشون در ادامه مطلب

نقد دفاعیات وحید جلیلی از جمهوریت

آقای وحید جلیلی در همایش دفاع از جمهوریت دینی سخنرانی ای کرده اند که با این مطلب بنده "ما با ولایی نبودن دموکراسی را بر ولی فقیه تحمیل کرده ایم" تفاوت هایی دارد که می خوام به نقد آنها بپردازم , خاکستری رنگ ها , چکیده ی صحبت های ایشون هست:

چند اشکال بنده به جمهوریت وارد کردم ( سوال های اول تا چهارم در پستی که لینک دادم ) و ایشان هم دو اشکال خودی ها را به جمهوریت بیان می کنند :

اولا جمهوریت جای ولایت فقیه را تنگ می کند و امکان تعامل "ولایت" و "جمهوریت" نیست و اگر امام فرمود جمهوری اسلامی از روی اضطرار یا برای دوره گذار بوده است.

ثانیا پیامد های نامطلوب احتمالی جمهوریت و حجت شرعی نداشتن نظرسنجی ها.

بعد از بیان اشکال دوم ( ظاهرا در مقام جواب ) می گوید : اگر جمهوریت را قبول ندارید ولی در عمل اعتراضی نمی کنید! ( شاید منظورشان این بوده: "پس عملا قبول دارید!" ) بلکه خود همین تهدید های احتمالی می تواند انگیزه ای برای جلوگیری از رکود و رخوت و تنبلی ما باشد.( می تواند نباشد , می تواند بر عکس باشد ! تن دادن به چنین کاری که این قدر تهدید های احتمالی دارد انگیزه بخش است ؟! یا رجوع شاگرد به استاد برای انتخاب اصلح؟ کدامیک ؟ ما باید هم تبعیت کنیم از رهبر هم رشد کنیم هم تنبلی نکنیم ! این درست نیست که ولی فقیه بیاید برای تنفیذ حکم ریاست جمهوری نظر من را بپرسد تا من کاهلی نکنم! آیا باید حتما مثل تن دادن به نتیجه نظر سنجی در جنگ احد, دندان پیغمبر صلی الله علیه و آله را بشکنیم تا تنبلی نکنیم ؟! )

در جواب اشکال اول می گوید : جمهوریت, شر لازم نیست و از کلام امام, این برداشت نمی شود بلکه در رد آن نمونه هایی از بیانات امام هست ( ولی هیچ نمونه ای در مقاله نمی آورد ! باید پرسید اگر جمهوریت وابسته به اقتضائات زمان نیست و جز جمهوریت هیچ راهی نیست پس چرا حضرت امیر علیه السلام انتخابات راه ننداختند؟ )

در ادامه می گوید : ولایت فقیه و جمهوریت خدمات متقابلی دارند. ولایت فقیه در تثبیت خود مدیون جمهوریت است. در واقع خدمتی که جمهوریت و رویکرد حکیمانه امام در انتخاب دقیق یک چنین نظامی برای ساختار جمهوری اسلامی انجام داد، به تثبیت رهبری دینی در جامعه انجامیده است. ( این خلاف واقع است, عده ای از مردم به خیابان ها ریختند و رژیم سابق را بیرون کردند و برای رهبر شدن امام راحل هیچ نظر سنجی ملی ای بین چند کاندیدا انجام نشد , همین الان هم اگه از این مردمی که این طور به آقای روحانی رای دادن نظر سنجی بشه برای انتخاب رهبر , معلوم نیست چند درصد به رفسنجانی یا دیگران رای ندن! چون تو همین انتخابات 92 شاید بشه گفت بین 8 کاندیدای موجود آقای روحانی بیشترین اختلاف نظر رو با رهبری داشت! و این قضیه از شکست در انتخابات برای من به مراتب سخت تر هست. ما بین مردم کم نداریم افرادی که برای ابراز مخالفت با وضعیت دوران خاتمی به احمدی نژاد رای دادند و از لج احمدی نژاد به روحانی! بگذریم تا این حرف ها به نا اهلش نرسیده , امانت دار باشین ها! )

از دیگر خدمات متقابل اشاره می کند به : باید مشارکت واقعی مردم در انجام تکلیف «امر به معروف و نهی از منکر » و دخالت در سرنوشت جامعه اسلامی نهادینه و تثبیت می شد و تضمین های قانونی لازم را پیدا می کرد تا با بالا گرفتن رقابت های نخبگانی خواص برای امتیازگیری از رهبری؛ ظرفیت های دیگری برای مقابله با زیاده خواهی های خواص و انحرافات و ترفندهایشان در اختیار رهبری باشد، وگرنه خواص اهل حق در همین انقلاب هم نشان دادند که برای منحرف کردن نظام و تغییر ماهیتش و تنها گذاشتن و زیر فشار قرار دادن رهبری استعداد و آمادگی بسیار شگرفی دارند. ( می توان برای رسیدن به این اهداف راه های دیگری غیر از سپردن انتخاب رئیس جمهور و ... به دست مردم پیدا کرد. مثلا برای امر و نهی, راه حل جمهوریت, کم اثر است بلکه همانطور که در سخنرانی گفتید در واقع باید سازمان امر به معروف و نهی از منکر راه بیفتد.
همچنین مثلا دفاع از نظام و ولی فقیه از راه هایی مثل 22 بهمن نیز فراهم می شود.
رقابت خواص برای امتیاز گیری از رهبری خیلی ربطی به جمهوریت نداره, در جمهوریت کاندیداها بیشتر میرن دنبال مقبولیت بین مردم! همون طور که در همین انتخابات مردم برای انتخاب کردن اون طور که باید به معیار های آقا توجه نکردن متاسفانه! )

در ادامه ایشون میرن سراغ فواید جمهوریت و می گویند : امکان جبران اشتباهات : شما وقتی رأی می دهید محدود به یک دوره مشخصی است. اولا و ثانیا ذیل یک سری ضوابطی و ثوابتی است. هر رأی که در جمهوریت داده می شود، در واقع دو رأی است. یعنی هر رأی یک پیوست دارد، از یک طرف رأیی است به ثوابت آن نظام و از طرف دیگر رأیی است برای ایجاد تغییراتی در دل آن نظام و تعیین متغیرها. پیوست هر رأی شما قانون اساسی
جمهوری اسلامی است.مثل این است که یک بار دیگر رأی به قانون اساسی را در صندوق انداخته اید.
 ( در این حرف مقداری مسامحه وجود داره چون میشه کسی نقد هایی به چند ماده قانون اساسی داشته باشه و در عین حال رای هم بده , منافاتی نداره. رای دادن در انتخابات شورای شهر لزوما به معنای تایید همه ماده تبصره های قانون اساسی نیست )

از دیگر فواید جمهوریت می گوید: «جمهوریت » حق شریک شدن در تصمیمات است که اتفاقاً بار «ولی » را سبک می کند. چون «ولی » قرار نیست حکومت را فقط با طاقت خودش پیش ببرد. جمهوریت یعنی: مردم خودتان تصمیم بگیرید و خودتان هم پای تبعاتش بایستید. امام و آقا به مردم خوش بین بودند شما هم خوش بین باشید! ( چی بگم به شما عزیز برادر؟!! جمهوریت یعنی سقیفه , یعنی جنگ احد , یعنی تحمیل بنی صدر بر امام یعنی نخبگان جامعه بیایند و اصلح را فدای "صالح مقبول" کنند! یعنی ... حالا خوش بین باشم ؟!  بله باید کرامت انسانی رو لحاظ کرد ولی این مربوط به حاکم هست من و شما تکلیف دیگه ای داریم ما مردم موظفیم حتی از تمایلات ولی تبعیت کنیم حتی اگر خلاف میل مان باشد , اگر آقا فرمودند من به مذاکره با آمریکا خوش بین نیستم ما باید بفهمیم مذاکره ممنوع! )

بعد از این می روند سراغ قابلیت های ارزشی جمهوریت و پرسش و پاسخ که راستش دیگه حوصله ندارم.

چند نکته هم در سخنرانی شون گفتند : امام ساختار نظام را جمهوریت قرار داد تا ما خواب نرویم , تنبل نشویم , جمهوری اسلامی یعنی حکومت بر اساس طاقت مردم, نظام جمهوری نظام رشد هست . ( امام گفته این ها رو ؟! چیزی که ما رو از خواب و تنبلی جدا می کنه تن دادن به دموکراسی نیست بلکه خداباوری , یقظه , اعتقاد به معاد و ... است.
آیا طاقت مردم اقتضا می کرد دانشجوها رو ببرن اردوهای مختلط در زمان خاتمی؟ اگه تو دانشگاه موسیقی ترویج نمی کردن زمان دکتر معین , مردم طاقتشون طاق می شد ؟! این ها نتایج مردم سالاری برای انتخاب رئیس جمهورشون هست!
نه فقط نظام جمهوری بلکه بنا به حرکت جوهری, تمام عالم در حال رشد و تعالی هست. )

بعد از این در سخنرانی شون حرف های خوبی زدن که ما باید برای تک تک مردم ارزش قائل بشیم و وقت بزاریم حیات طیبه را تصویر کنیم و دیگر صحبت هایی که بنده استفاده کردم.

بنده جمهوریت نظام رو از طرف ولی فقیه قبول دارم و همچنین انتخابات ریاست جمهوری رو ولی نه برای دلایلی که ایشان آوردند بلکه برای این:

امام خامنه ای در دیدار نمایندگان مجلس: به شما عرض میکنیم؛ قوهی مجریه وسط میدان ایستاده است - چه این دولت، چه هر دولت دیگری - و کارها به عهدهی اوست، بارها بر دوش اوست، ملامتها به طرف او سرازیر میشود، سؤالها و مؤاخذهها از او میشود؛ لذا باید ملاحظهی او را کرد. توضیح نمی دم ...

به عنوان آخرین جمله : ما در راه ظهور فرج باید ولایت مطلقه ی فقیه را قبول کنیم! آقا مظلومه :(


پاورقی1: توضیح این که بخش های خاکستری نقل قول است با مقداری تصرف است که سعی کردم منظور و چکیده ی بیانات ایشان را همراه با امانت داری بیاورم. مقاله ایشان را می توانید دانلود کنید و ببینید امانت داری کردم یا نه!
پاورقی2: کامنت های مفیدی برای این مطلب در وبلاگ قبلی ام گذاشته شده بود که در ادامه مطلب میاد.

ما با ولایی نبودن دموکراسی را بر ولی فقیه تحمیل کرده ایم

بسم الله الرحمن الرحیم

سوال اول:

اگر یک روزی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تشریف بیاوردند , منِ نادان که حتی مصلحت خودم رو هم نمی تونم تشخیص بدم , من هم یک رای دارم ایشون هم یک رای ؟ حتما می دونید که بعضی علما میگن الان ظهور صغری اتفاق افتاده ! ( منبع + و + ) پس کسی جواب نده که اون موقع آدم فضایی ها میان شرایط رو عوض می کنن!

سوال دوم:
چطور حضرت آیت الله مصباح حق دارن یک کاندیدا رو معرفی کنن , آقا حق ندارن؟
ممکنه یکی بگه آقا اگه نظرشونو بگن اغتشاش می شه، یا دیکتاتوری میشه یا تبعیت نکردن مردم از پیشنهاد رهبری از اعتبار جایگاه ایشون کاسته بشه و...

اغتشاش که نمیشه. هرکس نظر ایشون رو قبول داره همون رای رو میده و بقیه نظر خودشون رو توی صندوق می اندازن. دیکتاتوری هم نیست چون هیچ جبر و اختیاری در کار نیست.
ولی اشکال سوم, درصورتی وارد هست که نتیجه انتخابات غیر از رای ولی فقیه باشد (احتمالش کمه). البته جایگاه ایشان در چشم عوام مردم باید پر رنگ و پر جلوه باشد.

سوال سوم:
آیا من این حق رو دارم که رای خودم رو بدم به ولی فقیه ام؟ همون رای رو در صندوق بیندازم که مولایم و نائب امام زمانم می اندازند؟ چرا من نباید از نظر ایشان مطلع باشم؟ تکلیف مردم انتخاب اصلح است یا انتخاب مقبول؟

سوال چهارم:
این که بی نماز ها هم حق رای داشته باشن بر مومنین یعنی در انتخاب رئیس مومنان (حالا در امور اجرایی) نقش داشته باشند, این از نظر اسلام پسندیده است ؟! پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: مرز بین ایمان و کفر جز ترک نماز نیست, آیا این حق رای هیچ گونه مخالفتی با آیه: "لن یجعل الله للکافرین على المومنین سبیلا" ندارد؟!

صرف شرکت در انتخابات, بیعت اسلامی نیست (منبع +) , نظرسنجی و دموکراسی حجیت شرعی ندارد و بزرگانی مثل علامه طباطبایی در المیزان اون رو نپذیرفتند و نباید تصور کرد که رشد فکری مردم و بالارفتن بصیرت سیاسی مردم وابسته به چیزی است که حجیت شرعی ندارد بلکه می توان هم رشد عقلانی داشته و هم بنی صدر را به امام تحمیل نکرد!!

ما نباید از رهبر جامعه انتظار داشته باشیم برای تنفیذ حکم ریاست جمهوری با ما نو رسیده ها مشورت کنند, این دستور قرآن نیست و مصداق آیه "امرهم شورا بینهم" نمی باشد! بله مشورت پیامبر صلی الله علیه و آله در جنگ خندق با سلمان ( که سلمان منا اهل البیت!) موفقیت آمیز بود ولی در جنگ احد موجب شکست و از دست رفتن حمزه عموی شجاع خود و جراحات واردهی فراوان به پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امیرالمومنین (علیه افضل صلوات المصلین) گردید و این نتیجه ی تحمیل نظر مردم بر ولی جامعه است. و مگر با هر کسی می توان مشورت کرد؟!

مشکل از نحوه ی رای گیری و بی وزن بودن رای ها , یا کاندیدا داشتن گرایش های توده های مختلف مردم نیست, مشکل این نیست که ما باید بر اساس میزان علم و عمل خداپسندانه ی رای دهندگان , وزن رای اونها رو زیاد کنیم (عملی نیست) بلکه راه حل پذیرفتن نظر ولایت مطلقه ی فقیه به عنوان "رجوع دانش آموز به استاد" است, اگر به عنوان رجوع جاهل به عالم نباشد.

ولایت هم معنای سرپرستی دارد و هم معنای حب و دوستی , در واقع پذیرش سرپرستی ولی از جانب مولی علیه است با شرط محبت و عاطفه ی دو طرفه بین آن دو ! اگر ما ( مردم کم آگاه! ) به این مرحله از تعالی برسیم که انتخاب خودمون رو بسپریم به ولی فقیه و پای سود و زیانش هم باشیم قطعا دوباره شاهد بعضی اتفاقات تلخ تاریخ مانند سفیقه نخواهیم بود. پایش بایستیم زیرا فرد منتخب غالبا معصوم نیست, همچنین این را هم بدانیم که دست ولی فقیه برای انتخاب افراد باز تر از ماست. مردم از افراد داخل مسجد و کاندیداها انتخاب می کنند در حالی که فرد اصلح در خانه ی پیغمبر (صلی الله علیه و آله) مشغول دفن و کفن است. اگر نماینده امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) آمد و فردی را انتخاب کرد کار تمام است دیگر امثال دکتر جلیلی ها نمی توانند بگویند هنوز بر ما تکلیف شرعی نشده! با دستور ولی, تکلیف خواهد شد و صد البته نه با انتخاب من و شما!
حتی آمده که آیت‌الله خوشوقت می فرمودند اگر به سراغ اصلح نروید اصلح به میدان نمی آید ( منبع + )

برای بررسی بیشتر : المیزان علامه طباطبایی تفسیر آیه 200 آل عمران بحث مفصل و بسیار مغتنمی دارند , یکی از عناوین بحث ها اینه :حد و مرز کشور اسلامى مرز جغرافیایى و طبیعى و یا اصطلاحى نیست بلکه اعتقاد است‏!

در پایان حسن ختامی از علامه سید محمدحسین طهرانی ( رضوان الله تعالی علیه):

"ما یک سؤال داریم، و طرفداران دموکراسى که حقّ انتخاب امام و پیشوا را به تمام افراد و توده‏ها میدهند باید جوابگوى آن باشند.
و آن سؤال این است: در هر جمعیّتى از توده‏هاى مردم، عامّه مردم در یک سطح واحد از فهم و عقل و شعور و درایت نیستند، بلکه مشهود است که مختلف و در مراتب متفاوتى قرار دارند، بعضى زحمت کشیده و رنج‏برده و عقل و علم خود را بالا برده، و چون یک فیلسوف با درایت، و یک عالم با کفایت، و یک عارف روشن ضمیر، از حقائق اطّلاع حاصل کرده‏اند، و به وضعیّات و مصالح و مفاسد مردم پى برده، و با حسّ آدم شناسى خود میتوانند اعْقَل وَ اعلِم و أورع و اشجع و ابصر افراد امّت را به امور و مصالح تشخیص دهند، و او را براى رهبرى و پیشوائى مردم برگزینند.
البّته این افراد در تمام جوامع بشرى کمیاب هستند، و دسترسى به آنان مشکل است.
طبقة دیگر کسانى هستند که بدین درجه از کمال نرسیده‏اند، ولى در راه تقویت قواى علمى و عملى برآمده و در صدد تکمیل آنها هستند، و با پیمودن درجات و مراتب عقلى و علمى و کلاس‏هاى تربیتى میخواهند خود را به کمال برسانند.
این افراد در جوامع بشرى یافت میشوند و تعداد آنان نیز کم نیست، ولى نسبت به مقدار افراد توده مردم بسیار کم‏اند، اینان در تشخیص حق از باطل، گرچه‏ به درجه طبقة اوّل نرسیده‏اند، ولى تا اندازه‏اى بدین مرحله آشنا شده‏ اند.
طبقة سوّم عامّه مردم هستند که توده‏ها را تشکیل میدهند، نه خود در سطح عالى علم و عمل ارتقاء یافته‏اند، و نه در این صراط گام بر میدارند، اینان تابع جلوه‏ها و رنگ‏ها و بوها هستند، هر چیز چشمگیرى آنان را به سوى خود میکشد، گرچه از معنویّت و واقعیّت تهى باشد، اینان‏اند که به هر که زیباتر باشد راى میدهند، و هر که عکسش بر در و دیوار بیشتر خورده باشد، و رسانه‏ ها روى او بیشتر تبلیغ کرده باشند، نظرشان را به خود خیره میکند.

اگر بنا بشود فرضاً راى را به تمام مردم سپرد، و آنان را در انتخاب پیشوا دخالت داد؛ باید این سپردن بر میزان عقل و درایت و بصیرت آنان ضریب بگیرد، مثلا به مردم عامى حقّ یک راى دهد، به محصّل حقّ ده راى، به طالب علم حقّ صد راى، به دانشمند و عالم حق هزار راى؛ به حکیم و فیلسوف الهى حقّ ده هزار راى، به عالم ربانى امت و عارف که از خود بیرون جسته، و از هواى نفس تهى شده، و به حقّ و حقیقت و کلّیّت راه یافته است حق صد هزار راى، و به آن امامى که در مصدر ولایت نشسته و از عالم امر نگران عالم خلق است، و با سعه صدور و انشراح سینه خود براى دریافت انوار الهیّه و پخش به عالم کثرت، در آبشخوار شرع و شریعت قرار دارد حقّ تمام راى را داد، و او را یگانه عامل تصمیم گیرى حتّى در انتخاب امام از جانب خدا دانست؛ و این است منطق شیعه که میگوید: حقّ انتخاب امام از طرف خداست که به وسیله پیامبر یا امام پیشین معیّن میشود.

اى آزادیخواهان جاهلى! آیا شما هم حق انتخاب پیشوا و امام را به توده‏هاى مردم بر همین میزان میدهید؟! آیا مردم را به گروه‏ها و دستجات مختلف تقسیم میکنید! و با حقّ ضریب‏هاى متفاوت حقّ انتخاب را به آنان میدهید!؟

والسلام علی عباد الله الصالحین.

برای این پست در وبلاگ قبلی ام کامنت هایی خوبی گذاشته شده بود که در ادامه مطلب میاد.