تبیین

چیزایی رو که آقایون نمی گن خلاصه و صریح بخونید!

چیزایی رو که آقایون نمی گن خلاصه و صریح بخونید!

برای دسترسی سریع به مطالب مورد نظرتون از قسمت "طبقه بندی موضوعی" یا "کلمات کلیدی" استفاده کنید.
اینجا یک وبلاگ شخصی است.
این وبلاگ کپی رایت ندارد.
مطالب مشکی از خودم و مطالب خاکستری رنگ نقل قول از دیگران است.
لطفا کامنت هایی که برای هر پست می گذارید مربوط به مباحث همان پست باشند و اگر نیستند از طریق "تماس با من" پیام بگذارید.
کامنت هایی رو که دلایل مدعا بیان نشه جدی نمی گیرم.
نحن ابناء الدلیل!

آخرین نظرات

معنای تشنگی علی اکبر علیه السلام

چرا علی اکبر ـ علیه‎السلام ـ از پدرش آب خواست با اینکه می دانست در خیمه گاه آب نیست؟

بعضی گفته اند:
1) با این بهانه علی اکبر ـ علیه‎السلام ـ می خواست دوباره رهبر و امام و پدرش را ببیند و با این دیدار پدر و اهل بیت امام حسین ـ علیه‎السلام ـ را خوشحال کند که هنوز زنده است و با دیدن پدر نیروی بیشتری بگیرد و بهتر بتواند با دشمنان بجنگد.
لذا وقتی علی اکبر ـ علیه‎السلام ـ به خیمه ها می آید و از خستگی و تشنگی گلایه می کند گویا امام حسین ـ علیه‎السلام ـ منظور علی اکبر را می فهمد و می داند که علی اکبر می خواهد در این لحظات با پدر تجدید دیدار کند. لذا امام حسین ـ علیه‎السلام ـ پسر را به آغوش می کشد و می فرماید: پسرم برای من سخت است که تو آب بخواهی و من نتوانم خواستة تو را برآورده کنم بزودی جدم رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ تو را سیراب کند که بعد از آن هیچ وقت تشنگی بر تو عارض نشود.

اشکال : مگر ایشون با پدرش رو در بایستی داشته ؟!

2) برخی گفته اند که امام حسین ـ علیه‎السلام ـ زبان در دهان علی اکبر گذاشت تا به پسرش بگوید که پدرت هم مثل تو تشنه است و گویا امام هم با این کار می خواسته علی اکبر را در آغوش بگیرد.

اشکال: زبان خشک در دهان دیگری گذاشتن یعنی چی واقعا؟ یعنی چه جوری بگم آب نداریم!؟

3) برخی نیز گفته اند که حضرت انگشتر خویش را در دهان علی اکبر گذاشت و علی اکبر آن انگشتر را مکید و از تشنگی اش کاسته شد.

اشکال: خب چرا حضرت از این انگشتر به علی اصغر و دیگران آب نداد؟ مگر این که منظور از انگشتر ، مثلا مقام معنوی امام باشد که واسطه ی فیض برای علی اکبر علیه السلام شدن.

4) منظور از آب،آب کوثر است، آب حوض کوثر است و فکر کنم این تعبیر بیشتر قابل توجه باشد.
گویا آبی که حضرت علی اکبر علیه السلام طلبیدند آب مادی نیست بلکه همان آب کوثر است چرا که در هنگام شهادت فرمودند:
یا اَبَتاه هذا جَدیّ رَسُولُ اللهِ صَلّی اللهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ قَدْسَقانی بِکَاْسِهِ الاَوْفی شَرْبَه لااَضْمَأ بَعْدَها اَبَداً وَ هُوَ یَقُولُ العَجَلَ العَجَلَ فَاِنَّ لَکَ کَاساً مَذْخوُرَه حَتّی تَشْرِیَهَا السّاعَه. یعنی اینک جد من رسول خدا صلی الله علیه و آله حاضر است و مرا از جام خویش شربتی سقایت فرمود که هرگز پس از آن تشنه نخواهم شد و می‌فرماید: ای حسین تعجیل کن در آمدن که جام دیگر از برای تو ذخیره کرده‌ام تا در این ساعت بنوشی.
بنابراین حالت علی اکبر علیه السلام شبیه حالت جذبه بوده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: جذبه من جذَباتِ الحقِّ توازی عمل الثقلین. و برخی از عرفا گفته اند که این کشش به روح تعلق می گیرد.

یاران امام زمان از زبان خود ایشان

تمام این پست از بیانات حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است (کاش عربی اش را بخوانید تا از ضعف ترجمه خلاص شوید) :

پدرم صلوات الله علیه با من عهد کرد که در مخفی ترین و دور ترین مناطق ساکن شوم تا در محل زندگی ام از شر حیله های دشمنان و گمراهان در امان بمانم. به این دلیل خدا محل زندگی ام را در بلندای تپه های رملی قرار داد و مرا ساکن ریگزارهای زمین کرد. تا منتظر زمان ظهور باشم. تا وحشت حکم فرما گردد و فرج فرا برسد. پدرم صلوات الله علیه گنجینه هایی از علم را برایم جوشاند که اگر تنها پرده از برخی از آنها بردارم , از همگی آنان (مردم) بی نیاز خواهی شد.

یا ابا اسحاق, پدرم صلوات الله علیه فرمود: پسرم هیچگاه خداوند متعال زمین و بندگان صالحش را از حجتی که با آن کمال یابند و امامی که به او اقتدا شود و روش او را الگوی خود قرار دهند و به نور وجودش هدایت شوند خالی نخواهد گذاشت.

پسرم امیدوارم که تو یکی از آنهایی باشی که خداوند آنها را برای انتشار حق و بر چیدن باطل و راست کردن قامت دین و خاموش کردن شعله های گمراهی ذخیره کرده است.

پسرم نقاط مخفی و دور از دسترس زمین را برای زندگی انتخاب کن زیرا برای هریک از اولیای خدا دشمنی قدرتمند و ضدی جنگ طلب وجود دارد تا امام با آنها مبارزه و جهاد کند. اگرچه این دشمنان وجود دارند , از آنها نترس زیرا تو تنها نیستی. دل های بندگان خالص خدا شیفته ی تو و به دنبال تو است.همان طور که پرندگان مهاجر با شور و شوق و دسته جمعی به سوی لانه های خود حرکت می کنند, آنان ذلت و خواری را احساس می کنند اما در نزد خداوند عزیز و بزرگوارند. افراد محتاجی به نظر می رسند در حالی اهل قناعت و بزرگواری هستند. دین را به خوبی آموخته اند و در جهاد بر علیه دشمنان از آن کمک می گیرند. خدا آنها را مبتلا به ظلم کرده است تا در روز رستاخیز به عزت کامل رسند. آنها را صبور آفریده است تا حیات نیکو و بلندمرتبگی آخرت را نصیبشان نماید.

پسرم از نور صبر در انجام کارها کمک بگیر تا هرکاری را در محل و زمان مناسب آن انجام دهی و عزت را در اتفاقاتی که برایت می افتد جستجو کن تا ستوده شوی ان شاء الله.

پسرم تو به نصرت الهی نزدیک شده ای و به روزگار رستگاری و بلند مرتبگی قرب یافته ای. گویا می بینم که پرچم های زرد در اطراف تو و در میان حطیم و زمزم نصب شده است.

گویا می بینم که یارانت به سبب بیعت های محکم و صفای ولایت به صورت منظم مانند دانه های تسبیح در کنار تو چیده شده اند. آنها در کنار حجر الاسود از سر شوق به تو هجوم می آورند. به گونه ای که از شدن ازدحام دستهایشان به هم می خورد. خداوند آنها را به واسطه ی طهارت ولایت و طینت نفیس , پاک گردانیده است. دل هایشان از آلودگی دورویی خالی است و ارواحشان از پلیدی مخالف پاک و نرم است. خلقت شان در عمل به دین استوار و مستحکم است. خلق و خویشان با حسن قبول از دشمنی کردن پاک شده است. سیمایشان از فضل خدا گشاده است و  متدین به دین حق می باشند. زمانی که قوای آنها محکم و استوار شود , دشمنان اسلام متفرق خواهند شد.

زمانی که آنها در سایه درختی که شاخه های آن تا اطراف بحیره طبریه را گرفته است دور تو را بگیرند صبح حق طلوع می کند و ظلمت جای خود را به روشنایی می دهد , خداوند به واسطه ی تو سرکشی و بغی را از بیخ می کند و نشانه های ایمان را باز می گرداند. بیماری دشمنان و سلامتی دوستانت بر همگان آشکار می شود. کودکان در گهواره های خود آرزوی آمدن به سوی تو را می کنند و وحوش بیابان اگر راهی برای دیدارت می یافتند درنگ نمی کردند.

تمام دنیا را شادی و سرور فرا می گیرد. شاخه های عرت و سربلندی به اهتزاز در می آیند و بانیان این عزت در جایگاه خودشان قرار می گیرند. دشمنان دین به لانه های خود می خزند و ابرهای پیروزی به سوی تو می آیند. عرصه را بر دشمنانت تنگ می کنی و یارانت را کمک می نمایی. در نتیجه هیچ متکبر ظالم , منکر خوار (خورنده) , عیب جوی کینه توز , لجوج و کینه ورز بر روی زمین نخواهد ماند.

آری , کسی که به خدا تکیه کند خدا او را کفایت می کند. زیرا خداوند اراده خودش را محقق می کند و برای هر چیز حدود و ضوابطی قرار داده است.

منبع : الغیبه طوسی ص 61 , بحار الانوار ج 51 ص 348 , الاحتجاج ج2 ص481 , کمال الدین ج2 ص45 و ...

هر کس امام خامنه ای را دوست ندارد اهل بیت را نیز دوست ندارد

صبر کن داداش! من که نگفتم رهبر معصوم اند که تو این طور جبهه گرفتی!

من حرف ام اینه : میگم رهبری که همه ی مراجع و علمای اسلام ایشون رو تایید کردن ( 20 30 موردش رو در ادامه مطلب میارم) , کسی که خوار چشم همه ی دشمنان شیعه است , کسی که ... , خب موضع امام زمان ( عج الله تعالی فرجه ) نسبت به ایشون چیه ؟ اگر مهدی موعود تشریف بیارن , آیا تمام فتوا های آقا رو منکر میشن؟ حضرت حجت از روی چیزی, غیر از قرآن و سنتی که رهبر حکم کرده اند حکم می کنند؟ آیا 2 جلد استفتائات رهبر رو پاره می کنند میریزن دور؟ یا اکثرش رو تایید می کنن؟

تعجب می کنم از اون هایی که این سید بزرگوار را دوست ندارند ( بعضی متاسفانه حرفهای ناجور هم می زنند ) و در عین حال برای ظهور حضرت مهدی دعا می کنند.

بدان ! تویی که به همین حرف های راهبر نظام اسلامی عمل نمی کنی فردا که امام عصر ظهور کردند به بسیاری از حرف های ایشان نیز عمل نخواهی کرد!

1

امام خمینی رحمت الله علیه:

 _ خطاب به آیت الله خامنه ای فرمودند: "در بین دوستان و متعهدان به اسلام ومبانی اسلامی از جمله افراد نادری هستید که چون خورشید روشنی می دهید"

2

 _ از زبان سید احمد خمینی: تلوزیون داشت آقای کیم ایل سونگ را همراه آقای خامنه ای که در سفر کره به سر میبردند را نشان می داد، ناگهان زنگ از اتاق امام به صدا در آمد، بطرف اتاق امام دویدم، دیدم ایشان دو زانو نشسته نزدیک تلوزیون وبه تلوزیون خیره شده. ترسیدم، داد زدم، دیدم ایشان برگشت و گفت: احمد آقا می بینی این عظمت را وقتی که عصایش را برمی دارد؟! حیف نیست ایشان به عنوان رهبر آینده نباشد؟ من هم به شما گفتم هم به اکبر آقا (هاشمی رفسنجانی)، تکلیف من تمام است.

3

 _ در جای دیگر احمد آقا میگوید: امام وقتی که آقای خامنه ای را می دید چهره اش باز میشد، مانند حالتی که آدم عشقش را میبیند. امام ابروها و چهره اش باز میشد و به طرف آقای خامنه ای به راه می افتاد، حالا هر چند نفر حضور می داشتند. من ده بار بیشتر خودم دیدم این موارد را..

4

 آیت الله بهجت رحمت الله علیه:

 آیت الله صدیقی: از حضرت آیت الله بهجت سؤال کردم نظرتان در مورد مقام معظم رهبری چیست؟ ایشان فرمود: "بهتر از ایشان نداریم".

5

 در جلسه ای که چند نفری محدود خدمت آیت الله بهجت بودند، خواستند نکته ای انتقاد گونه در خصوص رهبری خدمت آیت الله بهجت بازگو کنند، ایشان با نگاه تندی به حضار فرمود: "شما بهتر از ایشان سراغ دارید؟ منکه بهتر از ایشان سراغ ندارم!!"

6

 آیت الله وحید خراسانی:

 هنگامی که آیت الله آملی لاریجانی برای مشورت جهت تصدی ریاست قوه قضائیه خدمت ایشان رسیدند، ایشان فرمودند: "به هر طریقی که میتوانید این سید را کمک دهید، ایشان تنهاست، شما او را کمک نکنید پس چه کسی به او یاری رساند؟!"

7

 - روزی یکی از طلبه ها محضر آیت الله وحید خراسانی از اوضاع واحوال کشور انتقاد می کند، ایشان خطاب به این طلبه جوان فرمود: "آیا من میتوانم کشور را اداره کنم؟

طلبه جوان بعد از مدتی تفکر گفت: خیر.

ایشان فرمود: "به راستی چه کسی بهتر از ایشان می تواند کشور را اداره کند؟"

8

 علامه حسن زاده آملی:

 "گوشتان به دهان رهبر باشد; چون ایشان گوششان به دهان حجه بن الحسن (عجل الله تعالی فرجه) است."

البته در این نقل قول شک و شبهه هست.

9

 _ روزی این علامه بزرگوار در حضور رهبر معظم انقلاب دو زانو نشسته ایشان را مولا خطاب می کنند. مقام معظم رهبری ناراحت شده به علامه می فرمایند این کار را نکنید، علامه پاسخ می دهند: "اگر یک مکروه از شما سراغ داشتم این کار را نمیکردم!!"

10

 آیت الله بهاءالدینی رحمت الله علیه:

 _ فردای روزی که مقام معظم رهبری دیداری با عارف وارسته آیت الله بهاءالدینی در منزل ایشان داشتند، جمعی به خانه علامه بهاءالدینی میروند، سؤال میکنند: دیروز آیت الله خامنه ای اینجا آمدند؟ ایشان فرمود: " بله چند دقیقه خورشید تابید و رفت، او چون خورشیدی دارای خیر و برکت است!!"

11

 _ در جریانات قائم مقامی آیت الله منتظری، خدمت آیت الله بهاءالدینی رسیدند و از ایشان درخصوص رهبری بعد از امام سؤال کردند، ایشان فرمود: "البته هیچ کس آقا روح الله نمی شود، ولی آقا سید علی خامنه ای حقیقتا ولی فقیه هستند و رهبر، از همه به امام نزدیکتر است، کسی که ما به او امیدواریم آقای خامنه ای است. شما از ما قبول نمی کنید و تعجب می کنید، ولی این دید ماست.

12

 _ یکی از روزها که مقام معظم رهبری جمکران مشرف بودند، حدود ساعت دو شب به حضرت آیت الله بهاءالدینی خبر می دهند که آقا صبح بعد از نماز میخواهند تشریف بیاورند منزل شما.

تیم حفاظت ساعت چهار صبح برای آماده کردن شرایط به منزل ایشان میروند که متوجه می شوند آیت الله بهاءالدینی پیرمرد ۹۰ ساله جلوی در خانه ایستاده اند، عرض می کنند: آقا، با این کهولت سن چرا اینجا ایستاده اید؟!

ایشان فرمودند: برای دیدن رهبر بزرگ انقلاب، من از همان ساعتی که شما زنگ زدید آمده ام استقبال!!

13

 آیت الله مشکینی رحمت الله علیه:

 حضرت مستطاب آیت الله حاج سید علی خامنه ای واجد مقام فقاهت واجتهاد و قدرت استنباط احکام شرعیه، که تصدی مقام رهبری بدان نیازمند است، می باشند.

14

 آیت الله سیستانی:

 آیت الله کعبی: حضرت آیت الله سیستانی بارها گفته اند که من برای سلامتی آیت الله خامنه ای دعا میکنم و مسئولان نظام را نیز بر اطاعت از ایشان سفارش میکنم.

15

 آیت الله العظمی اراکی رحمت الله علیه:

 انتخاب شایسته حضرتعالی به مقام رهبری جمهوری اسلامی ایران، مایه دلگرمی وامیدواری ملت قهرمان ایران است.

16

 آیت الله فاضل لنکرانی رحمت الله علیه:

 به نظر من ایشان یک فقیه و مجتهد است. کسی که در جهان سیاست استادی چون امام امت داشته باشد، و خودش نیز از استعداد سرشار است، چنین فردی دارای مقامات بلندی از درک سیاسی است.

17

 آیت الله العظمی گلپایگانی رحمت الله علیه:

 تضعیف شما را حرام میدانم، عمده عظمت شماست، شما رهبر مسلمین هستید.

18

 آیت الله مصباح یزدی:

 اگر امثال بنده شبانه روز تسبیح به دست بگیریم و فقط خدا را شکر کنیم که خدا چنین رهبری را به ما داده، والله معتقدم که از عهده شکر این نعمت بر نمی آییم.

19

 مرحوم حجه الإسلام بهلول:

 من در طول عمرم صاحب منصبان زیادی را دیده ام; اما کسی را به لحاظ بی رغبتی به مقام و منصب دنیا همپای آیت الله خامنه ای ندیده ام. انسان وقتی زندگی روز مره او را از نزدیک میبیند، حس میکند که ذره ای میل به دنیا در او وجود ندارد...

20

 آیت الله فاطمی نیا:

 اگر چیزی را یقین نکنم نمیگویم. بدانید وآگاه باشید، هرکس کوچکترین حرفی در تضعیف مقام رهبری بزند، هر کس اندیشه ای داشته باشد که ضد مقام رهبری است، خدا او را نخواهد بخشید. این را یقین بدانید. این مرد، عز اسلام است.

21

 عارف واصل مرحوم دولابی:

 امام خمینی رحمت الله مظهر مهابت بود، و رهبری (آیت الله خامنه ای) مظهر محبت، خداوند متعال به امام نعمتها رایک جا داد، امام هم این نعمتها را برای استقرار نظام جمهوری اسلامی مصرف کردند. ولی نعمتها به حضرت آقا را خدا تدریجی به ایشان میدهد و در هر مرحله ای متناسب باشرایط، خدا نعمتهایی را به ایشان میدهد، یعنی شرایط آن نعمتها را خود آقا فراهم می کنند.

22

 آیت الله خوشوقت رحمت الله علیه:

 خدا این منصب را به ایشان (آیت الله خامنه ای) داده، و ابزاری که برای این منصب لازم است را نیز به ایشان داده است.

23

 حاج سید احمد آقا خمینی رحمت الله علیه:

 من به عنوان فرزند امام اعلام می کنم رهبرا، من مرید شما هستم.

24

 آیت الله صدوقی رحمت الله علیه:

 حجه الإسلام راشد یزدی میگوید: در زمان انقلاب بین حزب جمهوری اسلامی و امام جمعه بندر عباس اختلافی در گرفت، بنده از طرف آیت الله صدوقی مأموریت یافتم گزارشی از اختلاف برای ایشان بیاورم و سپس مأمور شدم آنرا به تهران ببرم و تحویل آیت الله خامنه ای بدهم. ایشان پاکتی به من دادند، پشت پاکت نوشته بود: "تقدیم به محضر مبارک آیت الله العظمی خامنه ای"; پسر آقای صدوقی اعتراض کردند که آیا ایشان به مقام آیت اللهی رسیده اند؟! آقای صدوقی از بالای عینک به پسرش نگاه کرد و فرمود: "بله که آیت الله هستند."

25

 آقای هاشمی رفسنجانی:

 من برای اداره کشور هیچکس را صالح تر از آیت الله خامنه ای نمی دانم و کسی هم بهتر از ایشان توان اداره کشور را ندارد. ایشان بدیل ندارد و بهترین فرد برای مسند ولایت فقیه است. دوست ودشمن به این موضوع معترفند. من در زیر سقف انقلاب، کسی را با صلاحیت تر از آیت الله خامنه ای برای رهبری نمیبینم. ایشان هم مدیر است هم مدبر.

البته این حرف موضع سال های گذشته ی ایشان است.

26

 آیت الله العظمی مکارم شیرازی:

 الحمدلله رهبر حکومت اسلامی، رهبری است بسیار آگاه و جنبه مذهبی و روحانی او بر جنبه سیاسی او غلبه دارد.

27

 آیت الله العظمی جوادی آملی:

 _ " کی از آقای خامنه ای بالاتر؟! او نه تنها مورد احترام حوزه است، در نمازهای شب هم ایشان را دعا میکنیم. سکان کشتی مملکت به لطف الهی به دست اوست، باید برای او دعا کرد.

28

 _ اجتهاد و عدالت حضرت آیت الله جناب آقای حاج سید علی خامنه ای دامت برکاته مورد تأیید می باشد، لازم است امت اسلامی در تقویت رهبری معظم له در بذل نفس نفیس، در هیچگونه نثار و ایثار دریغ نفرمایند.

29

 شهید مظلوم آیت الله بهشتی رحمت الله علیه:

 چهره ای مانند شخصیت آیت الله خامنه ای را خداوند ذخیره کرده برای رهبری این انقلاب.

30

 شهید مطهری رحمت الله علیه:

 سید علی خامنه ای از نمونه های ارزنده ای است که برای آینده مایه امیدواری است. من از اخلاص آقای خامنه ای تعجب میکنم. ایشان هیچ بدنبال خود نمایی نیست که بخواهد خودش را مطرح کند و خودش را نشان بدهد، من در جریان کمیته استقبال از امام بیشتر به تقوای ایشان پی بردم.

31

 آیت الله طالقانی رحمت الله علیه:

 آقای خامنه ای امید آینده اسلام است. آیت الله العظمی میلانی در سنین جوانی ایشان را مجتهد خطاب می کنند.

32

سید حسن نصرالله:

 باتوجه به شناختی که از آیت الله العظمی خامنه ای دارم و پس از مطالعه و بررسی بسیاری از مدارک و شواهد می توان گفت: ما در خدمت امام بزرگواری قرار داریم که در رهبری، تقوا، پرهیزکاری، واجتهاد بی نظیر است، ما در خدمت امامی هستیم که دارای دیدگاهی جامع، عمیق و مستحکم و استوار بر اصول و مبادیی از قبیل: اصول و مبانی فکری، شناخت نیازها و مشکلات، شناخت امکانات موجود، آشنایی با راهبردهای متناسب با آن اصول ومبادی، می باشد.

 _ ما خود را در برابر شخصیت بزرگ واستثنایی ملاحظه می کنیم و می بینیم که بسیاری در این امت هستند که از این شخصیت والا آگاهی و شناختی جز اندک ندارند و به همین دلیل است که به جرأت می توانیم بگوییم که ایشان در میان امت اسلام و حتی در ایران چقدر مظلوم هستند.

33 ... بازم هست حوصله ندارم بنویسم دیگه , هر کدوم اش رو سرچ کنید منابع متعددی پیدا میکنید.

بماند که اگر برگردم بگم آقا معصوم است شما برای انکارش به درد سر خواهید افتاد زیرا خداوند فرموده حضرت آدم عصیان کرد و می دانیم معصوم بود , حضرت موسی قبطی را کشت و معصوم بود و ... در حالی که اگر کسی خصوصا دشمنان ما, از رهبر گناهی خلاف اسلام, سراغ داشتند تا امروز بوق و کرنا کرده بودند!

خصوصیات منافقین در قرآن با تطبیق بر حسن روحانی

خصوصیات منافقین در قرآن:

1- بین مومنان و کافران در رفت و آمد اند: وَ إِذَا لَقُواْ الَّذِینَ ءَامَنُواْ قَالُواْ ءَامَنَّا وَ إِذَا خَلَوْاْ إِلىَ‏ شَیَاطِینِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّمَا نحَْنُ مُسْتهَْزِءُونَ(بقره14)

ٍ

به "مجمع عقلا در مجلس" و "دیدار حسن روحانی با مک فارلین" نیز مراجعه شود.

2- اهل دروغ اند: لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمُ  بِمَا کاَنُواْ یَکْذِبُونَ(بقره 10)

مذ

حسن فریدون: تحریم ظالمانه باید برداشته باشه تا (مشکل) آب خوردن مردم حل بشه.

3- اهل خدعه هستند:یخُادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ مَا یخادعُونَ إِلَّا أَنفُسَهُمْ وَ مَا یَشْعُرُونَ(بقره 9)

حسن روحانی بیرون از مجلس: به جای این که قانون در مجلس تصویب شود، ماده ی قانونی یا برنامه مستقیم به آراء عمومی مردم و همه پرسی گذاشته شود.

حسن فریدون در مجلس: گاهی نسبت به مجلس بی حرمتی شد این حرمت و اقتدار باید به محلس باز گردد.

4- حرف حساب تو کله شون نمی ره: صُمُّ  بُکْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لَا یَرْجِعُونَ(بقره18)

5- کافران را عزت مند می بینند: الذین یتخذون الکافرین اولیاء ... ایبتغون عندهم العزة؟! (نساء 139)

6- می خواهند محاکمه و داوری را نزد طاغوت ببرند: یریدون ان یتحاکموا الی الطاغوت و قد امروا ان یکفروا به (نساء 62)

7- همه ی این ها در حالی است که قبلا به خداوند قسم خورده و عهد الهی بسته اند: و لقد عاهدوا الله من قبل لایولون الادبار و کان عهد الله مسئولا ( احزاب 13 ) 

حسن روحانی: من سنگینی بار این رأی و این تنفیذ را احساس می‌کنم و تنها و تنها به خداوند پناه می‌برم. از آن دست‌گیر بنده‌نواز خالصانه و خاضعانه درخواست می‌کنم این بنده ضعیف خود را از شر کبر و غرور، حرص و بخل و حسد وا رَهاند. خداوندا، به تو پناه می‌برم از استبداد رأی، عجله در تصمیم، تقدّم نفع شخصی و گروهی بر مصالح عمومی و بستن دهان رقیبان و منتقدان.

8- ظاهری زیبا و عوام فریب دارند و گفتاری شنیدنی دارند ولی مانند چوب خشک اند که هر صدایی را که بلند شود بر علیه خود حساب می کنند: و اذا رایتهم تعجبک اجسامهم و ان یقولوا تسمع لقولهم کانهم خشب مسنده یحسبون کل صیحه علیهم ( منافقون آیه 6 )

حسن روحانی یک روز بعد از این که گفت من به منتقدان دست شما درد نکنه می گویم "نه دی" را توقیف کرد و به رجانیوز و کیهان تذکر داد.

اما واقعیت اسن است: حسن روحانی: یک عده شدن متولی، همه ی مردم شدند مشکوک همه مورد تردید همه مورد شک! شما چه کاره هستید؟! که خودتون رو متولی همه چیز می دونید؟

9- وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى‏ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنافِقینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً (نساء61)

11- الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقینَ هُمُ الْفاسِقُونَ (توبه67)
حسن فریدون: بعضی از مردم بیکارند واقعا، کار ندارند شغل ندارند دچار توهمات اند مداوم غصه ی دین و آخرت مردم را می خورند نه دین رو می شناسند نه آخرت رو هیچکدام ، فقط غصه می خورند همش.
حسن فریدون: بگذارید مردم در سلامت روحی باشند، این قدر در زندگی مردم هر روز مداخله نکنیم.
حسن روحانی: پلیس موظف به اجرای اسلام نیست! هیچ پلیسی نمی تونه بگه من فلان کار رو کردم برای این که خواستم خداوند در اونجا فرموده پیغمبر در فلان روایت ، به پلیس ربط نداره!
این ها همه در حالی است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته.

تکلیف ما در برابر منافقین:
12- یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ (توبه73)
13- وَ لا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ الْمُنافِقینَ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ کَفى‏ بِاللَّهِ وَکیلاً (احزاب48)
14- فَما لَکُمْ فِی الْمُنافِقینَ فِئَتَیْنِ وَ اللَّهُ أَرْکَسَهُمْ بِما کَسَبُوا أَ تُریدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبیلاً (نساء88)

تخصص گرایی نتیجه اش سطحی گرایی است

باید به دنبال جامعیت در علوم دینی بود وگرنه تخصص گرایی یعنی سطحی گرایی به معنای عمیق نشدن , تیتر وار مطالب رو رد کردن !

موضوع قرآن چیه ؟ تبیانا لکل شیء
موضوع فلسفه چیه ؟ موجود یا واقعیت که همه ی چیز از آن نشات گرفته
موضوع علم فقه چیه ؟ روایت داریم: ما من فعل الا و له حکم
موضوع علم اصول چیه ؟ هر چیزی که شانیت آن را داشته باشد تا حکم فقهی را از آن استنباط کرد
موضوع علم کلام چیه ؟ هر چیزی که بتوان با آن از دین دفاع کرد 
محدودیت نداره ! هر چیزی که ... 
این که میگن "موضوع کل علم ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیه" رو نه علامه طباطبایی قبول داره، نه من هرچند آیت الله مصباح قبول داشته باشند.
الی ماشاء الله مباحث فلسفی وارد علم کلام میشه , الی ماشاء الله قضایای فلسفی رو در علم اصول پیش فرض می گیرن شاید نزدیک 70 80 قضیه فلسفی پیش فرض علم اصول باشه , بسیاری از مسائل فلسفه از قرآن و روایات گرفته شده و ...

اصلا کی می تونه یک مرز دقیق بین همین رشته های دانشگاهی بکشه ؟ ریاضی و فیزیک و هندسه و نجوم و ... به شدت به هم مرتبط و وابسته اند!

و درد بی درمان این است که به دلیل محدودیت های دنیا , لابد ایم از تخصص گرایی ! که چیزی جز یک چیز را سطحی فهمیدن و 1000 چیز را نفهمیدن نیست !

حسن ختام : نمیشود کسی دنبال کشف حقیقت باشد و به علوم عقلی اسلامی نرسد ! می رسد به جایی که می فهد راهی جز این ندارد.

پیشنهاداتی به آقا

1) اگر اون ها presstv  رو قطع می کنن ما هم HotBird شون رو بزنیم ! فرمودید در برابر تهدید تهدید می کنیم , خب در برابر حمله چی ؟ این همه اومدن دانشمند های هسته ای ما رو زدن , ما واستیم نگاه کنیم ؟! الان راحت مردم به فارسی وان و بی بی بی فارسی و کلمه و ... دسترسی دارن , همه قبول دارن که فارسی وان رو باید جلوش رو گرفت ولو با پارازیت! من نمی گم دانشمند ها شون رو ترور کنیم, اون افرادی شون که برای موساد و ... کار می کنن و نقشه می ریزن تا اینجا ترور انجام بدن رو ترور کنیم.

2) تعدادی معاند اسلام و نظام رو که دوست دارن برن خارج کشور , دولت اموالشون رو بخره و بفرسته برن و به همین اندازه از خارج افرادی رو که تعهد میدن به پایبندی به شیعه و نظام وارد کشور کنیم و تابعیت ایرانی بدیم. بالاخره بدن انسان هم که به مانند جامعه توحیدی هست ورودی و خروجی هایی داره !

3) اصل هفدهم قانون اساسی رو تغییر بدیم و تاریخ رسمی کشور رو هجری قمری کنیم دلایل اش هم در کتاب های علامه طهرانی هست.

4) آقا, شما با قشر ورزشکار و بدنه ی مردم و بازیگر و ... همه دیدار سالانه دارید غیر از طلبه ها و خصوصا اون هایی که از دانشگاه وارد حوزه شدن , هیچ جایگاهی در بیانات شما نداشته و ندارن ! اگر دنبال تحول در حوزه هستیم باید به طور رسمی در میان همه اقشار مردم روی طلاب ارزش گذاری بشود.

5) به دستور العمل جمع آوری زکات و وجوهات که امیرالمومنین در نهج البلاغه فرمودند باید عمل بشه و اگر به دنبال حکومت عدل اسلامی هستیم نباید بگذاریم حرف حضرت امیر علیه السلام زمین بماند. مثلا به عنوان پیشنهاد همون طوری که میان کنتور های آب و برق و ... می خونن , یک نفر بیاد ماه به ماه در بزنه , چند تا گاو صندوق هم داشته باشه یکی برای خمس یکی زکات مثلا یکی صدقه مثلا ولی خودش نباید کلید داشته باشد , بیاره تحویل بده به اندازه زحمتی که کشیده حقوق بگیره.

6) این تحقق سازمان امر به معروف و نهی از منکر که مورد تاکید امام بود, چی شد؟ چرا هیچ کس دنبال نمی کنه؟ طوری با این مسئله برخورد شده که انگار نه تنها اهمیتی زیادی نداره بلکه ظاهرا هیچ اهمیتی نداره ! باید از سفیران حوزه نیرو بگیرن , از سازمان تبلیغات , از ائمه جمعه , از موسسه امیر بیان ,  نماینده هایی از صدا و سیما و و و ... اولین و مهم ترین کارشون هم باید امر به معروف کردن خودشون باشه! ما نیاز به یک سازمان مستقل بسیار قوی هم از نظر کمیت و هم از نظر کیفیت داریم تا تحقق سخنان مقام معظم رهبری رو در جامعه پیگیری کنه , سخنان رو در جای لازم شرح بده , تکرار کنه , امر کنه!

7) حکومت اسلامی می خوایم یا جمهوری اسلامی ؟ میزان حکم خداست یا رای ملت ؟! و ان تطع اکثر من فی الارض یضلوک عن سبیل الله هست یا این که هر کسی با هر انگیزه ای بیاد مسئول بشه به نظام کمک می کنه ؟! و هیچ گاه انتخاب مردم از صراط مستقیم خارج نمیشه ؟! اگر اولی درسته, انتخابات یعنی گمراهی مثل سقیه و جنگ احد و تحمیل بنی صدر به امام و ... اگر دومی درسته یعنی انتخابات کشکه ! چه جوریه من نمی فهمم؟!

8) همونطور که در صدا و سیما شبکه ای برای قرآن راه اندازی شده , شبکه ای هم برای دعا راه اندازه بشه به اسم مفاتیح یا المراقبات یا هرچی , یک شبکه ی تلویزیونی هم راه اندازی بشه مخصوص پخش مستقیم , خصوصا جلسات علنی مجلس و جلسات علنی دادگاه های قوه ی قضائیه , این خیلی کمک می کنه به جمهوریت نظام و انتخاب کاندیداهای شایسته تر. هرچند بعضی آقایان نماینده و قضات به مذاقشون خوش نیاد!

9) گفتمانی مطرح بشه راجع به آزادی ! همون طور که در مورد عدالت جلسه ای به نام اندیشه های راهبردی تشکیل شد. آزادی یعنی چی ؟! آزادی های اجتماعی و قانونی و ... ؟ یعنی مردم آزادن هر شغلی خواستن انتخاب کنن ؟  یعنی مخالفت با غلام و کنیز و این ها؟ اگر اینه که من افتخار می کنم غلام آقام باشم! خب ؟ فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره ! ولا یمکن الفرار من حکومتک ! آیا آزادی یعنی فردا روز قیامت هیچ حسابی نداره که شما چه رشته ی تحصیلی درس خوندی ؟ چه شغلی انتخاب کردی ؟ و ... ؟ , بنابراین شاید تو قانون اساسی حرف از آزادی ای در محدوده ی قانون و فقه زده بشه ولی در محدوده ی حساب و کتاب الهی کوچکترین افکار و نیات هم مورد سوال و حساب قرار می گیرند. پس "مردم در فلان مسئله آزادند" فقط و فقط به این معناست که اختیار دارند و جبر نیست ولی ابدا به معنای این نیست که هرکس اعتقادات خودش رو داشته باشه و هر چی دلم بخواد و ... در اسلام چنین آزادی ای نداریم.

10) آقا شما چرا اسم کسی یا گروهی رو نمی برید ؟! امام اسم می بردن , وقتی دیدند مجله ای منحرف رو فرمودند من آیندگان نمی خوانم ! ولی من ندیدم که شما هیچگاه اسمی از مثلا حلقه کیان برده باشید.

11) در انتخابات شوراها امسال گفتید چند نفر رو می شناختم رای دادم بقیه رو هم اعتماد کردم به یکی از این لیست ها! به نظرم ترویج این اعتماد کردن ها بیشتر به ضرر کشور باشه تا به نفع! با عرض معذرت ! مردم رو باید تشویق کرد به سمت تحلیل کردن به سمت تفکر , نه تقلید !

12) راه اندازی تبلیغات رسمی دولت , به این صورت که به تولیدی ها , فروش محصولاتشون رو تضمین بده مثلا بیاد به مردم بگه آقا محصول فلان رو ما کارشناسی بررسی کردم هم کیفیت اش از خارجی هاش بهتره هم قیمتش مناسبه , به شرط ثبات کیفیت و قیمت ما این محصول رو تا شش ماه دیگر تایید می کنیم , مثلا کسی که می خواد جهیزیه تهیه کنه اگر لیستی به این صورت از تولیدات با کیفیت داخلی دستش باشه , کمک بزرگی به اقتصاد کشورمون کردیم.

13) این جریان العلم سلطان که تو دانشگاه راه افتاده با این روایت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله که فرمودند انّما العلم ثلاثه : آیهٌ محکمه أو فریضهٌ عادلهٌ او سنّهٌ قائمه و ما خلاهنّ فهو فضل , من نفهمیدم چه جوری جمع میشه؟


یک عزیزی گفت که نباید از آقا انتقاد یا سوال کرد , چون اگر بابش باز بشه نمیشه جلوش رو گرفت , یا به این دلیل که شاید بنده با نیت نقد سازنده این موارد رو مطرح کرده باشم ولی نامحرم ها از همین نقد ها برای تخریب آقا استفاده خواهند کرد.

در جواب این بزرگوار عرض کنم که اگر این استدلال شما درست باشه دیگه از هیچ مسئولی در جمهوری اسلامی نباید سوالی پرسید چون بالاخره یه جوری به اسم اسلام شاید تموم شه ! ثانیا در مورد خود شخص آقا, اعتقاد من این هست که سوال کردن و انتقاد کردن از کارهای ایشون نه تنها منجر به تخریب نخواهد شد بلکه بعد از روشن شدن جواب , عزت و حکمت ایشان را بیش از پیش متوجه خواهیم شد چرا که فرمود: ان العزه لله و لرسوله و للمومنین.

ابوبکر

تذکر : تمام مطالب این پست از خیال بافی های خودم هست و هیچ منبع دیگری ندارد.

مهدی طائب می گوید ابوبکر یهودی بوده نفوذی بوده حدود 20 سال بدون لحظه ای ایمان آوردن در کمین بوده و ...

نه , این خلاف هست , اونها پیغمبر اکرم رو دوست داشتند و آمده که عمر در جریان فتح مکه گفت حال که دستمان بهشان رسید انتقام می گیریم ولی وقتی عفو پیغمبر را دید خوشش آمد و اظهار پشیمانی کرد.

اینها بعد از پیامبر مصلحت اندیشی کردند و "صالح مقبول" رو به جای اصلح انتخاب کردند چون علی علیه السلام جوان 33 34 ساله بود , تجربه اجرایی و مدیریتی نداشت! همیشه می خندید و خلاصه مقبولیت اش کم بود زیرا دافعه زیاد داشت و در جنگ ها و غزوه ها بسیاری از از قبایل مختلف کشته بود و مردم از او کینه داشتند.

پس مصلحت ایجاب می کرد برای حفظ حکومت فردی مسن تر با مقبولیت بیشتر انتخاب کنند که سوابق اش هم بد نباشد چون خیال می کردند علی علیه السلام آنچنان قاطع است که هیچ انعطافی ندارد پس کسی تاب تحمل حکمرانی او را نخواهد داشت.

در جریان فدک این ها دیدند حضرت زهرا سلام الله علیها از این ها زمین می خواهد و به نام دختر پیغمبر صلی الله علیه و آله دنیا طلبی می کند و فدکی را می خواهد که پیغمبر فرمود : "ان الانبیا لم یورثوا دینارا و لا درهما ولکن ورثوا العلم". هر چه حضرت زهرا سلام الله فرمود قرآن می گوید "و ورث سلیمان داود" می گوید "یوصیکم الله فی اولادکم للذکر مثل حظ الانثیین" و ... فایده نکرد!

جواب اشکال چه بود ؟! روایت قطعی و صحیح (کافی جلد 1 ص 34) پیغمبر اکرم را که "ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی"کنار می گذاشتند و فدک را تقدیم دخت او می کردند ؟! اگر من و شما جای ابوبکر بودیم چه کار می کردیم ؟

شاید گفتند: حتما ارث سلیمان از داود ارث علمی بوده نه مال و اموالش , تو هم ای دخت رسول الله برو و آتش تفرقه در حکومت نینداز , آن هم برای مال دنیا ! ( البته هدف حضرت زهرا این بود که به ابوبکر بگوید: ام انتم اعلم بخصوص القرآن و عمومه من ابی و ابن عمی ؟! (منبع: کتاب صحیفه فاطمیه) , پس حال که در فهم قرآن و اسلام عالم تر نیستی حق نداری خلافت را غصب کنی. )

و خلاصه عمر لحن تند حضرت زهرا را تحمل نکرد و شد آنچه نباید می شد!

چرا حرف فاطمه زهرا را قبول نکردند؟ چرا حضرت نتوانست افرادی را که در آن جلسه بودند مجاب کند؟!

امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در چهل حدیث صحفه 421 جواب اشکال را این گونه می دهند: حدیث در این مقام است که ولادت علما از انبیاء ولادت ملکوتی است و به حسب این مقام روحانیت , ارث آنها غیر از علم و معارف چیز دیگری نبوده تا به فرزندان برسد, نه این که در مقام عالم ملک ارث مادی نداشته باشند!

آری , نه تنها ابوبکر و عمر بلکه امروزه نیز بسیاری از افرادی که ملکوت و مجردات و فلسفه و عرفان و ... را نمی فهمند, قدرت علمی آن را ندارند و نمی دانند که چگونه باید بین بعضی روایات معتبر و آیات هماهنگی برقرار کرد جایگاه هر حدیث کجاست , در تزاحم های ظاهری آیات و روایات گیر می کنند و گاهی تکذیب , گاهی اعتراض بر دیگر علما و گاهی سیلی به گوش حضرت زهرا !

آری عزیزم , این است دلیل آن که ابوبکر روایات را جمع کرد و سوزاند !! و هیچ گاه نفهمیدند و نمی فهمند که تکیه زدن به جایگاه رسول الله در قد و قواره ی آنها نیست.

کامنت ها و پاسخ ها در ادامه مطلب

نیت روزه

این پست از المراقبات میرزا جواد آقای ملکی تبریزی رضوان الله تعالی علیه می باشد ( با اندکی تغییر ) :

روزه داران از جهت نیت به چند دسته تقسیم می شوند:

1)     1) عده ای از مردم هستند که نیتشان در روزه , خدا نمی باشد , اینان برای غیر خدا روزه می گیرند. به عنوان مثال به خاطر ترس از مردم و یا برای رسیدن به منفعتی از جانب آنان یا از روز عادت روزه می گیرند.

2)     2) عده ای از روزه داران در نیت خود , موارد بالا را با کمی ترس از مجازات خدا یا امید به پاداش الهی در آمیخته اند.

3)     3) عده ای نیتشان از روزه , فقط به خاطر ترس از عذاب خدا و امید به پاداش و ثواب خدا می باشد که بیشتر مردم نیتشان از گرفتن روزه , همین است.

4)     4) عده ای هم نیتشان علاوه بر ترس از عذاب و امید به پاداش , جلب رضای خدا و تقرب به درگاه او نیز می باشد.

5)     5) و دسته پنجم کسانی اند که تنها نیتشان از گرفتن روزه , قرب و رضا و خشنودی خداوند می باشد.

نیت در عبادت

عده ای می گویند : "شایسته این است که نیت به کمال رسیدگان , شوق به پاداش و یا ترس از عذاب و یا کسب مقام قرب و رضا و لقای خدا نباشد , بلکه نیت آنان باید فقط این باشد که چون خدا را شایسته عبادت می بینند او را عبادت کنند و چنین کسانی که خدا را اینگونه می پرستند , عبادتی را که برای رغبت و میل به رضای خدا انجام شود ناقص می بینند و چنین عبادتی را عبادت نفس می خوانند" !

من فکر نمی کنم که هیچ پیامبری یا ولی ای یا فرشته ی مقربی , عمل خود را اینگونه خالص کرده باشد و فکر نمی کنم که اینان, عملی را که به قصد خشنودی و تقرب به خدا و نزدیکی به او انجام شده باشد , عبادت نفس حساب کنند و این هم جزء افراط های عرفاست که عملی را که برای رضای خدا و تقرب به او باشد هم قبول نداشته و عبادت نفس خوانده اند.

بله , پیش آمده که گاه اولیای خدا در بعضی حالات و تجلیاتشان , عملی را فقط به خاطر شایستگی خداوند متعال و یا عبادت او انجام داده باشند و نیت تقرب و خشنودی خدا را فراموش کرده باشند اما هیچ کدام از پیامبران , به طور دائم چنین حالتی را هرگز نداشته اند , چه رسد به غیر آنها و به طور قطع این عمل از عملی که به نیت تقرب و رضای خدا انجام شود با فضیلت تر نیست , و چگونه چنین چیزی ممکن است در حالی که بالاتر از عبادت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و حضرت امیر مومنان امام علی علیه السلام عبادتی وجود نداشته وروایات حاکی از آن است که بیشتر اعمال و عبادات پیامبر خدا صلی الله علیه و آله  و امام علی علیه السلام به خاطر خشنودی خداوند و اجر و پاداش بوده و چه ایراد و اشکالی دارد اگر ترس از مجازات خدا هم جزئی از نیت آنها بوده باشد؟ زیرا کسی که یاد خدا به حدی بر او غلبه می کند که از ترس عذاب جهنم غش می کند, حتما ترس از عذاب در نیتش تاثیر داشته است.

در بیان حضرت امیر علیه السلام که فرمودند: "ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فی جنتک بل وجدتک اهلا لعبادة فعبدتک" , سید بن طاووس در اقبال می گوید: "کسی که خدا را به خاطر ترس از عذاب عبادت کند انسان پستی است" همانطور که خودش روشن کرده منظورش کسی است که اگر ترس از عذاب نبود, خدا را اصلا نمی پرستید , زیرا این عمل خلاف صفات نیک است.

برخی از بزرگان از روی غفلت و بی خبری گفته اند : "عبادتی که از روی ترس جهنم یا به طمع بهشت باشد , باطل است." و این چنین غفلت و بی خبری از بزرگان بعید نمی باشد زیرا که در این غفلت برای آنان , حکمتی الهی نهفته است.

این مطلب رو با این سخنان حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی  علیه ) مقایسه کنید.

انتخابات آری یا نه ؟

بسم الله الرحمن الرحیم

در پست "ما با ولایی نبودن دموکراسی را بر ولی فقیه تحمیل کرده ایم" حدود 5 6 اشکال به رویکرد انتخابات بیان شد و آقای وحید جلیلی در جشن دفاع از جمهوریت نظام صحبت هایی کردند که جواب اون رو در نقد دفاعیات وحید جلیلی از جمهوریت آوردم و به سایت ایشان فرستادم ولی جوابی نیامد.

خب ببینیم نظر قرآن کریم راجع به معیار قرار دادن نظر مردم چیست؟

آیه مبارکه 116 از سوره «انعام» که مى‏ فرماید:«وَ اِن تُطِعْ اَکْثَرَ مَنْ فِى اْلاَرْضِ یضِلّوکَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ اِنْ یتَّبِعونَ الاَّ الظَّنَّ وَ اِنْ هُم الاّ یخْرُصونَ» [و اگر از اکثریت مردم کره زمین اطاعت کنى، تو را از راه خدا گمراه خواهند کرد، که آنان جز از «ظنّ» تبعیت نمى‏ کنند و جز «گمانه زنی» نمى ‏ورزند]. 

و یا در آیه مبارکه 78 از سوره «زخرف» مى‏ فرماید: «لَقَدْ جِئْناکُم بِالْحقّ ولکِنَّ اَکْثَرَکُمْ لِلْحقّ کارِهونَ» [ما حقّ را براى شما آوردیم، امّا اکثریت شما مردم از حقّ کراهت داشتید]. «کراهت از حقّ» در اینجا صفتى است که قرآن براى اکثریت ذکر مى ‏کند.

و یا در آیه مبارکه 106 از سوره «یوسف» مى‏ فرماید: وَ ما یؤْمِنُ اَکْثَرُهم بَاللّهِ اِلاّ وَ هُم مُشْرِکونَ» [و اکثریت مردم به‏ خدا ایمان نمى‏ آورند مگر آنکه مشرک هستند]. این آیه مبارکه ناطق بدین معناست که ایمان اکثریت مردم درآمیخته با شرک است.

و در آیات دیگر اجمالاً اکثریت خلق را به صفاتى از این قبیل متّصف مى ‏دارد: «اَکْثَرَ النّاسِ لا یشْکُرونَ» (243 بقره)؛ «اَکْثَرَ النّاسِ لا یعلَمونَ» (187 اعراف)؛ «اَکْثَرَ النّاسِ لا یؤمِنونَ» (17 هود)؛ (اَکْثَرکُمْ فاسِقونَ) (59 مائده) ؛ «اَکْثَرُهُم لا یعْقِلونَ» (103 مائده) ؛ «اَکْثَرَهُم یجْهَلُونَ» (111 انعام) ؛ «وَ ما یتَّبعُ اَکثَرُهُم اِلاّ ظَنّاً» (36 یونس) ؛ «اَکثَرُهُمُ الْکافِرونَ» (83 نحل)... و بالاخره مجموعه آیات قرآن درباره «اکثریت» حکایت از این دارد که تمایلات اکثریت نه تنها با حقّ سازش ندارد، بلکه غالباً متناقض آن است.

در جلد هفتم ترجمه تفسیر «المیزان» صفحات 172 و 173 آمده است: «و اینکه گفتیم روش اسلام به پیروى از حقّ است، نه سازش با تمایلات مردم، از روشن‏ترین مطالبى است که از قرآن مجید بدست مى‏ آید.
مى ‏فرماید: «هُوَ الَّذى اَرْسَلَ رَسولَهُ بِالهُدى‏ و دینِ الْحقِّ» (توبه 33) و مى‏ فرماید: «وَاللّهُ یقْضى بِالحقّ» (مؤمن 20) و در توصیف مؤمنین چنین مى‏ فرماید: «وَتَواصَوا بِالْحَقِّ»(عصر3) و مى‏ فرماید: «لَقَد جِئناکُم بِالْحقّ وَلکنَّ اَکْثَرَکُم لِلْحقّ کارِهونَ» (زخرف 78). در این آیه اعتراف کرده است که «حقّ» سازشى با تمایلات اکثریت و هوى‏ و هوسهاى ایشان ندارد و سپس لزوم موافقت با اکثریت و هواهاى ایشان را به‏ نام اینکه موجب فساد است رد نموده مى ‏فرماید: «بَل جائَهمْ بِالْحقِّ وَ اَکثَرُهُمْ لِلْحقِّ کارِهون. وَلَوِ اتَّبَعَ الْحقُّ اًهْوائَهُم لَفَسَدَت السّمواتِ والْاَرضُ و مَنْ فیهنَّ بَلْ آتَیناهُم بِذِکْرِهِمْ فَهُم عَنْ ذِکْرِهِمْ مُعرِضونَ» (70 و 71 مؤمنون). [ بلکه در (کمال عقل) دین حقّ را بر آنها آورده ولیکن اکثر آنها از حقّ متنفرند و اگر حقّ تابع هواى نفس آنان شود، همانا آسمان و زمین و هرچه در آنهاست فاسد خواهد شد. بلکه ما براى تذکّر آنها قرآن را فرو فرستادیم و آنان بناحقّ از او اعراض کردند].و ما مى‏ بینیم که جریان حوادث و روزافزون شدن حجم فساد، مفادّ این آیه را تصدیق مى‏ کند».

این که امام راحل رضوان الله تعالی علیه فرمودند میزان رای ملت است یعنی با فرض پذیرش انتخابات , میزان در آن رای ملت است , قطعا بیان ایشان مطلق نیست.

انتخابات بر پایه دموکراسی بنا شده است , در کتاب پرسش ها و پاسخ هایی درباره اسلام و دموکراسی , دموکراسی را حکومت مردم بر مردم تعریف کرده اند که عملا چیزی جز حکومت اکثریت ( نصف +1 ) بر اقلیت ( نصف -1 ) نیست.

در مقدمه همان کتاب , حجت السلام و المسلمین خسروپناه گفته اند: اگر دموکراسی به این معنا تلقی شد که خواست و رضایت اکثریت مردم منشا قوانین شود , با اسلام منافات دارد , اما دموکراسی به معنای برابری فرصت ها برای افراد جامعه به منظور برخورداری از آزادی و ارزش های اجتماعی, با اسلام سازگار است.

دموکراسی لزوما به معنای برخورداری از ارزش های اجتماعی برابر نیست اصلا! از نظر مادی  دموکراسی به معنای برابری در رفاه مادی نیست , همچنین "ان اکرمکم عند الله اتقاکم" ما ارزشی غیر از تقوا نداریم و پر واضح است که همه پرسی لزوما تقوای مردم رو زیاد نمی کنه! حتی از طرفی آیا در کشور ما انتخابات منشا قوانین نیست ؟ یعنی تمام لایحه های دولت و نمایندگان مجلس , نمایندگان شورای شهر که همه توسط انتخابات بر سر کار اومدن هیچ کدوم به هیچ وجه منشا قوانین داخلی یا کشوری نیستند ؟!

در ادامه کتاب آمده :

در دموکراسی کلاسیک, رای اکثریت مردم را معیار حق از باطل می دانند زیرا هر انسانی در هر شرایطی منفعت خود را می طلبد پس ممکن نیست که جمعی از انسان ها در کنار هم به چیزی جز سود خود و اجتماع خود بیندیشند پس اگر جامعه ای چنین شد همواره رو به جلو خواهد رفت و خطاهایش بسیار اندک خواهد بود.

اشکال : هر چند هر انسانی منفعت شخصی خود را بجوید ولی اولا انسان های وارسته از نفع های مادی خود می گذرند , ثانیا منفعت طلبی جمعی منافات با این ندارد که جمع در تشخیص مصداق اشتباه کنند و یا عده ای سود جو بتوانند منفعت مردم را بهانه کرده و با وعده ها و ... سر مردم کلاه بگذارند.

چند اشکال دیگر آمده :

اگر تنها به بزرگسالان حاضر حق رای دهیم , حقوق خردسالان یا غائبان را نادیده گرفته ایم زیرا مگر بزرگسالان حاضر بر خردسالان یا غائبان وکالت دارند ؟ یا ولایت دارند ؟ بلکه هیچ کدام.

اشکال ساتوری : دموکراسی به معنای دقیق کلمه وجود ندارد زیرا در هیچ جای جهان قدرت روزانه و مستقیما در دست مردم نیست زیرا در فاصله زمانی بین دو انتخابات , مردم حق حاکمیت خود را در اختیار نمایندگان گذاشته اند و خود تصمیم گیر نیستند.

اشکال کوهن : تعریف دموکراسی پارادوکس مفهومی دارد زیرا نه حکومتی بدون فرماندار وجود دارد و نه حاکمی بدون رعیت. در دموکراسی مردمی که قدرت را اعمال می کنند همیشه همان مردمی نیستند که قدرت بر آنها اعمال می شود.

بریم ببینیم بیانات مقام معظم رهبری امام خامنه ای دام ظله العالی در مورد انتخابات چیست؟

قبلش یه تذکر بدم : سوء ظن به ولی فقیه گناه کبیره است , منبع این تذکر خودم ام !

آقا می فرمان: انتخابات همیشه مهم است. همه باید تلاش کنند که ان‌شاءاللّه این انتخابات، پرشور و با حضور عمومی مردم انجام بگیرد. این موجب میشود که کشور، هم مصونیت پیدا کند، هم اقتدار پیدا کند، هم امنیت پیدا کند. حضور مردم، تهدید دشمنان را از بین میبرد.

اجتماع مردم حول این نظام، مایه‌ی عزت و برکت کشور و برکت نظام و برکت خود آن مردم است. مردم کمک میکنند به این که نظام عزت پیدا کند؛ خود این، عزت مردم است؛ خود این، مصونیت و امنیت مردم است؛ خود این، امکانی است برای حل همه‌ی مشکلات مردم؛ این را باید دانست؛ این یک فرمول کلی است. بنابراین انتخابات که مظهر حضور مردم است، باید پرشور برگزار شود.

حضور مردم است که به نظام اسلامى و به کشور عزیز ما مصونیت میبخشد. حضور مردم است که عوامل قدرت و قوّت را در درون ما تقویت میکند: علم ما پیشرفت میکند، بصیرت ما پیشرفت میکند، سازوکارهاى مدیریت ما پیشرفت میکند - همچنان که در طول این سالها پیشرفت کرده است - این به خاطر حضور مردم است، به خاطر انگیزه‌هاى مردم است؛ میخواهند این انگیزه‌ها نباشد، لذا دشمنان سعى میکنند انتخابات را بى‌رونق کنند.

سخنان امام خامنه ای در سال 92:

در نظام اسلامی یعنی مردم سالاری دینی ، مردم انتخاب می کنند تصمیم می گیرند مردم سرنوشت اداره ی کشور را به وسیله ی منتخبان خودشون در اختیار دارند اما این خواست این انتخاب این اراده در سایه ی هدایت الهی هرگز به بیرون جاده صلاح و فلاح راه نمی برد از صراط مستقیم خارج نمی شود و این هدیه ی انقلاب اسلامی است به ملت ایران.

انقلاب راه خود را مسیر مستقیم خود را به قدرت روز افزون تا امروز ادامه داده است و همه ی کسانی که با انگیزه های مختلف در درون این نظام قرار گرفته اند خواسته یا نا خواسته به توانایی های این نظام کمک کرده اند به این حقیقت بایستی با دقت نگاه کرد این ظرفیت عظیم ناشی از همین جمهوریت و اسلامیت است از همین مردم سالاری دینی و اسلامی است این است که این ظرفیت عظیم را به وجود آورده است و راز ماندگاری و مصونیت و آسیب ناپذیری جمهوری اسلامی هم این است و این را جمهوری اسلامی در ذات خود دارد و ان شاء الله همواره آن را حفظ خواهد کرد.


جمع بندی :

خب ما برای حکومت اسلامی نیاز به تعیین حاکم از جانب خداوند و همچنین بیعت مردم داریم یعنی هر دو طرف باید باشد, هم تایید خداوند متعال باشد و هم همراهی و بیعت مردم , هر کدوم نباشه کار لنگ می زنه.
منتها قبلا هم گفتم , رای دادن در انتخابات با بیعت اسلامی خیلی فرق داره , در بیعت دینی مردم تصمیم گیرنده برای شیوه ی کار مسئولین نیستن و آزادی مردم برای انتخاب کاندیداها با سلایق مختلف یعنی همین , همچنین اونجا هر موقع مسئول یا والی یا حاکم خلاف قانون یا شرع انجام داد می تونن بلافاصله بیعت شون رو پس بگیرن ولی در انتخابات این طور نیست و تفاوت های دیگه ای که اینجا آمده.

تاکید امام خامنه ای برای حضور مردم در انتخابات برای تقویت امنیت خارجی هست برای جلوگیری از لگدپراکنی منافقین داخلی هست برای به صحنه آوردن مردم جهت ایجاد اتحاد و وحدت مسلمین هست , برای انگیزه دادن به مردم و به فکر وادار کردن اونها هست و ... , خب سوال مهم این هست که اگر ما مردم خودمون با روشن گری , راهپیمایی , امر به معروف و ... این اهداف رو بر آورده می کردیم آیا باز هم نیازی به دموکراسی بود ؟!!

نتیجه نهایی : ما مردم با کم کاری , کاهلی و ولایی نبودن مون, دموکراسی رو به ولی فقیه تحمیل کرده ایم!
البته این که آقا گفتن هر کسی با هر انگیزه ای بیاد به نظام کمک می کنه رو من نفهمیدم!

کامنت ها و پاسخ هاشون در ادامه مطلب

نقد دفاعیات وحید جلیلی از جمهوریت

آقای وحید جلیلی در همایش دفاع از جمهوریت دینی سخنرانی ای کرده اند که با این مطلب بنده "ما با ولایی نبودن دموکراسی را بر ولی فقیه تحمیل کرده ایم" تفاوت هایی دارد که می خوام به نقد آنها بپردازم , خاکستری رنگ ها , چکیده ی صحبت های ایشون هست:

چند اشکال بنده به جمهوریت وارد کردم ( سوال های اول تا چهارم در پستی که لینک دادم ) و ایشان هم دو اشکال خودی ها را به جمهوریت بیان می کنند :

اولا جمهوریت جای ولایت فقیه را تنگ می کند و امکان تعامل "ولایت" و "جمهوریت" نیست و اگر امام فرمود جمهوری اسلامی از روی اضطرار یا برای دوره گذار بوده است.

ثانیا پیامد های نامطلوب احتمالی جمهوریت و حجت شرعی نداشتن نظرسنجی ها.

بعد از بیان اشکال دوم ( ظاهرا در مقام جواب ) می گوید : اگر جمهوریت را قبول ندارید ولی در عمل اعتراضی نمی کنید! ( شاید منظورشان این بوده: "پس عملا قبول دارید!" ) بلکه خود همین تهدید های احتمالی می تواند انگیزه ای برای جلوگیری از رکود و رخوت و تنبلی ما باشد.( می تواند نباشد , می تواند بر عکس باشد ! تن دادن به چنین کاری که این قدر تهدید های احتمالی دارد انگیزه بخش است ؟! یا رجوع شاگرد به استاد برای انتخاب اصلح؟ کدامیک ؟ ما باید هم تبعیت کنیم از رهبر هم رشد کنیم هم تنبلی نکنیم ! این درست نیست که ولی فقیه بیاید برای تنفیذ حکم ریاست جمهوری نظر من را بپرسد تا من کاهلی نکنم! آیا باید حتما مثل تن دادن به نتیجه نظر سنجی در جنگ احد, دندان پیغمبر صلی الله علیه و آله را بشکنیم تا تنبلی نکنیم ؟! )

در جواب اشکال اول می گوید : جمهوریت, شر لازم نیست و از کلام امام, این برداشت نمی شود بلکه در رد آن نمونه هایی از بیانات امام هست ( ولی هیچ نمونه ای در مقاله نمی آورد ! باید پرسید اگر جمهوریت وابسته به اقتضائات زمان نیست و جز جمهوریت هیچ راهی نیست پس چرا حضرت امیر علیه السلام انتخابات راه ننداختند؟ )

در ادامه می گوید : ولایت فقیه و جمهوریت خدمات متقابلی دارند. ولایت فقیه در تثبیت خود مدیون جمهوریت است. در واقع خدمتی که جمهوریت و رویکرد حکیمانه امام در انتخاب دقیق یک چنین نظامی برای ساختار جمهوری اسلامی انجام داد، به تثبیت رهبری دینی در جامعه انجامیده است. ( این خلاف واقع است, عده ای از مردم به خیابان ها ریختند و رژیم سابق را بیرون کردند و برای رهبر شدن امام راحل هیچ نظر سنجی ملی ای بین چند کاندیدا انجام نشد , همین الان هم اگه از این مردمی که این طور به آقای روحانی رای دادن نظر سنجی بشه برای انتخاب رهبر , معلوم نیست چند درصد به رفسنجانی یا دیگران رای ندن! چون تو همین انتخابات 92 شاید بشه گفت بین 8 کاندیدای موجود آقای روحانی بیشترین اختلاف نظر رو با رهبری داشت! و این قضیه از شکست در انتخابات برای من به مراتب سخت تر هست. ما بین مردم کم نداریم افرادی که برای ابراز مخالفت با وضعیت دوران خاتمی به احمدی نژاد رای دادند و از لج احمدی نژاد به روحانی! بگذریم تا این حرف ها به نا اهلش نرسیده , امانت دار باشین ها! )

از دیگر خدمات متقابل اشاره می کند به : باید مشارکت واقعی مردم در انجام تکلیف «امر به معروف و نهی از منکر » و دخالت در سرنوشت جامعه اسلامی نهادینه و تثبیت می شد و تضمین های قانونی لازم را پیدا می کرد تا با بالا گرفتن رقابت های نخبگانی خواص برای امتیازگیری از رهبری؛ ظرفیت های دیگری برای مقابله با زیاده خواهی های خواص و انحرافات و ترفندهایشان در اختیار رهبری باشد، وگرنه خواص اهل حق در همین انقلاب هم نشان دادند که برای منحرف کردن نظام و تغییر ماهیتش و تنها گذاشتن و زیر فشار قرار دادن رهبری استعداد و آمادگی بسیار شگرفی دارند. ( می توان برای رسیدن به این اهداف راه های دیگری غیر از سپردن انتخاب رئیس جمهور و ... به دست مردم پیدا کرد. مثلا برای امر و نهی, راه حل جمهوریت, کم اثر است بلکه همانطور که در سخنرانی گفتید در واقع باید سازمان امر به معروف و نهی از منکر راه بیفتد.
همچنین مثلا دفاع از نظام و ولی فقیه از راه هایی مثل 22 بهمن نیز فراهم می شود.
رقابت خواص برای امتیاز گیری از رهبری خیلی ربطی به جمهوریت نداره, در جمهوریت کاندیداها بیشتر میرن دنبال مقبولیت بین مردم! همون طور که در همین انتخابات مردم برای انتخاب کردن اون طور که باید به معیار های آقا توجه نکردن متاسفانه! )

در ادامه ایشون میرن سراغ فواید جمهوریت و می گویند : امکان جبران اشتباهات : شما وقتی رأی می دهید محدود به یک دوره مشخصی است. اولا و ثانیا ذیل یک سری ضوابطی و ثوابتی است. هر رأی که در جمهوریت داده می شود، در واقع دو رأی است. یعنی هر رأی یک پیوست دارد، از یک طرف رأیی است به ثوابت آن نظام و از طرف دیگر رأیی است برای ایجاد تغییراتی در دل آن نظام و تعیین متغیرها. پیوست هر رأی شما قانون اساسی
جمهوری اسلامی است.مثل این است که یک بار دیگر رأی به قانون اساسی را در صندوق انداخته اید.
 ( در این حرف مقداری مسامحه وجود داره چون میشه کسی نقد هایی به چند ماده قانون اساسی داشته باشه و در عین حال رای هم بده , منافاتی نداره. رای دادن در انتخابات شورای شهر لزوما به معنای تایید همه ماده تبصره های قانون اساسی نیست )

از دیگر فواید جمهوریت می گوید: «جمهوریت » حق شریک شدن در تصمیمات است که اتفاقاً بار «ولی » را سبک می کند. چون «ولی » قرار نیست حکومت را فقط با طاقت خودش پیش ببرد. جمهوریت یعنی: مردم خودتان تصمیم بگیرید و خودتان هم پای تبعاتش بایستید. امام و آقا به مردم خوش بین بودند شما هم خوش بین باشید! ( چی بگم به شما عزیز برادر؟!! جمهوریت یعنی سقیفه , یعنی جنگ احد , یعنی تحمیل بنی صدر بر امام یعنی نخبگان جامعه بیایند و اصلح را فدای "صالح مقبول" کنند! یعنی ... حالا خوش بین باشم ؟!  بله باید کرامت انسانی رو لحاظ کرد ولی این مربوط به حاکم هست من و شما تکلیف دیگه ای داریم ما مردم موظفیم حتی از تمایلات ولی تبعیت کنیم حتی اگر خلاف میل مان باشد , اگر آقا فرمودند من به مذاکره با آمریکا خوش بین نیستم ما باید بفهمیم مذاکره ممنوع! )

بعد از این می روند سراغ قابلیت های ارزشی جمهوریت و پرسش و پاسخ که راستش دیگه حوصله ندارم.

چند نکته هم در سخنرانی شون گفتند : امام ساختار نظام را جمهوریت قرار داد تا ما خواب نرویم , تنبل نشویم , جمهوری اسلامی یعنی حکومت بر اساس طاقت مردم, نظام جمهوری نظام رشد هست . ( امام گفته این ها رو ؟! چیزی که ما رو از خواب و تنبلی جدا می کنه تن دادن به دموکراسی نیست بلکه خداباوری , یقظه , اعتقاد به معاد و ... است.
آیا طاقت مردم اقتضا می کرد دانشجوها رو ببرن اردوهای مختلط در زمان خاتمی؟ اگه تو دانشگاه موسیقی ترویج نمی کردن زمان دکتر معین , مردم طاقتشون طاق می شد ؟! این ها نتایج مردم سالاری برای انتخاب رئیس جمهورشون هست!
نه فقط نظام جمهوری بلکه بنا به حرکت جوهری, تمام عالم در حال رشد و تعالی هست. )

بعد از این در سخنرانی شون حرف های خوبی زدن که ما باید برای تک تک مردم ارزش قائل بشیم و وقت بزاریم حیات طیبه را تصویر کنیم و دیگر صحبت هایی که بنده استفاده کردم.

بنده جمهوریت نظام رو از طرف ولی فقیه قبول دارم و همچنین انتخابات ریاست جمهوری رو ولی نه برای دلایلی که ایشان آوردند بلکه برای این:

امام خامنه ای در دیدار نمایندگان مجلس: به شما عرض میکنیم؛ قوهی مجریه وسط میدان ایستاده است - چه این دولت، چه هر دولت دیگری - و کارها به عهدهی اوست، بارها بر دوش اوست، ملامتها به طرف او سرازیر میشود، سؤالها و مؤاخذهها از او میشود؛ لذا باید ملاحظهی او را کرد. توضیح نمی دم ...

به عنوان آخرین جمله : ما در راه ظهور فرج باید ولایت مطلقه ی فقیه را قبول کنیم! آقا مظلومه :(


پاورقی1: توضیح این که بخش های خاکستری نقل قول است با مقداری تصرف است که سعی کردم منظور و چکیده ی بیانات ایشان را همراه با امانت داری بیاورم. مقاله ایشان را می توانید دانلود کنید و ببینید امانت داری کردم یا نه!
پاورقی2: کامنت های مفیدی برای این مطلب در وبلاگ قبلی ام گذاشته شده بود که در ادامه مطلب میاد.

حماسه اقتصادی پول دار کردن مردم نیست ترویج فرهنگ معیشت دینی است

بسم الله الرحمن الرحیم

وَیْلٌ لِّکُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ (1) الَّذِی جَمَعَ مَالاً وَعَدَّدَهُ (2) یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ (3) کَلَّا لَیُنبَذَنَّ فِی الْحُطَمَةِ (4)

وای بر هر عیب جوی طعنه زننده! کسی که ( تفکری که ) مالی جمع می کند و می شمرد , خیال کرده است که مالش او را جاودانه خواهد کرد , هرگز ! بلکه به زودی در آتشی خرد کننده پرتاب می شود.

حماسه اقتصادی به این نیست که مردم آنچنان مرفّه بشن که هر چی خواستن یک کنترل بدن دستش یک دکمه فشار بده براش حاضر شه! به ترویج فرهنگ قناعت در جامعه است به زدن ریشه های طمع مادی است.

تکنولوژی و توسعه ای که مفید برای رشد اخروی و افزایش معنویت مردم نباشد , سقوط است! ما با مدرنیته ای که مقدمه رشد روحانی نباشد مخالفیم.

سازمان امر به معروفی باید تا مردم را به سمت عملیاتی کردن خواسته های اقتصادی امام خامنه ای توصیه کند , مردمی که ولی فقیه شان به آنها می گوید: "وقتی کالای داخلی, مشابه نمونه خارجی اش هست خارجی نخرید" ولی آنها به حرف نمی کنند یا نهی از منکر نمی کنند چنین مردمی قطعا مستحق غوطه ور شدن در تورم و بلا اند !

اصلاح اقتصاد یک بُعد شخصی دارد و یک بعد اجتماعی , در بعد شخصی راه حل زهد و قناعت و ایثار هست هر چند در بعد اجتماعی افزایش ثروت بیت المال مسلمین باشد.

وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالغ امره و قد جعل الله لکل شیء قدرا

بنا بر نص صریح این کریمه که می فرماید اگر کسی تقوای الهی داشت خداوند از جایی که فکرش را هم نمی کند به او روزی می دهد پس اگر خداوند کسی را که روزی بخواهدنرساند قطعا از کمبود تقوا اش است! در مورد یک ملت هم همین هست اگر ملتی دچار فقر شد, در حقیقت مجموعه ی آن ملت کمبود تقوا دارند و متقین مردم دیگران را امر به معروف نکرده اند. اگر تعداد افرادی که به خمس و زکات و صدقه کم توجهی می کنند در کل جامعه زیاد شود نتیجه اش افزایش مشکلات ملی است!

یکی از کاندیداهای نادان می گفت اگر پدری به فرزندش بگوید پول ندارم بی آبروست و شرمنده! نمی داند طلابی هستند که از سهم هزینه ی زندگی شان به دیگران می بخشند و خانواده خود را به صرفه جویی و صدقه دعوت می کنند! باید برود داستان زندگی حضرت آیت الله العظمی قاضی طباطبایی, کوه توحید را (در بیانات آقا 89/8/4 ) بخواند , که حتی هزینه ی زایمان همسرش را نداشت و نداد در حالی که کیمیا بلد بود!

پست های قبلی وبلاگم در مورد این که فقرا بیشتر سختی نمی کشند نوشتم.
این سخنان حجت الاسلام پناهیان در مورد رزق رو روزی را بخوانید!

در همین راستا بیانی از استاد یزدان پناه : ( منبع + )

رئیس جمهور حتی اگر یک اقتصاد دادن کامل باشد خیال می‌کنیم یک اقتصاد دادن باید مملکت را بگرداند؟ رئیس جمهور باید مجموعه‌ای از اقتصاددان ها را تحت رویکردی صحیح جمع نماید. بعضی از این آقایان عملگرا هستند، ما ضربه شدیدی از همین عمل گرائی خورده‌ایم، صرف اینکه بخواهیم کار کنیم ندانیم نتیجه فرهنگی آن چه می‌شود، نتیجه سیاسی آن چه می‌شود، فقط اینکه یک کارآمدی برای نظام درست کنیم، هر نوع کارآمدی با نظام نمی‌سازد! به عنوان نمونه ما رفاه مطلق را می‌خواهیم یا رفاه نسبی؟بعضی می‌گویند رفاه مطلق چه اشکالی دارد، به نظر بنده رفاه مطلق با کارآمدی نتیجه سوء برای نظام دارد. رفاه مطلق را هیچگاه دین نخواسته است؛  از آنجائی که مضر برای انسان است، لازمه رفاه مطلق، طغیان است، عدول از شریعت است و خیلی چیزهای دیگر، حدأقلی هستند کسانی که بخواهند از این آسیب رهائی بیابند، خوب کارکردن با یک رویکرد نادرست مطلوب ما نیست.

آیت الله بهجت رضوان الله تعالی علیه:

داشتن وسایل راحتی و رفاه، غیر از راحتی و رفاه و آرامش دل است.
الا بِذکر الله تطمئن القلوب...
تنها وسیله آرامش دل، ذکر الله است
ولی ما بر اسباب تکیه می کنیم و از مسبّبُ الاسباب غافل هستیم.

امام خمینی ( رضوان الله تعالی علیه ):

ملت به خوبی دریافته اند که مبارزه با رفاه طلبی سازگار نیست و انها که تصور میکنند مبارزه در راه استقلال و ازادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه داری و رفاه طلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانه هستند.

من باز هم میگویم همه مسئولان نظام و مردم ایران باید بدانند که غرب و شرق تا شما را از هویت اسلامی تان بیرون نبرند ارام نخواهند نشست نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شوید و نه از قطع ارتباط با انان رنجور همیشه با بصیرت و چشمانی باز به دشمنان خیره شوید و انان را ارم نگذارید که اگر ارام گذارید لحظه ای ارامتان نمیگذارند.

 با جدیت به تحصیل علوم و کسب معارف و بهره وری از استعداد های الهی خود  بپردازید و هیچ گاه سلاح مبارزه با ظلم و استکبار و استضعاف را بر زمین نگذارید و دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا را شعار خود سازید.

من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام می کنم که اگر جهان خواران بخواهند در مقابل دین ما بایستند , ما در مقابل همه ی دنیای آنان خواهیم ایستاد و تا نابودی تمام آنان از پای نخواهیم نشست, یا همه آزاد می شویم و یا به آزادی بزرگ تری که شهادت است می رسیم ... بغض و کینه انقلابی تان را در سینه ها نگه دارید , با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید و بدانید که پیروزی از آن شماست.

ما با ولایی نبودن دموکراسی را بر ولی فقیه تحمیل کرده ایم

بسم الله الرحمن الرحیم

سوال اول:

اگر یک روزی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تشریف بیاوردند , منِ نادان که حتی مصلحت خودم رو هم نمی تونم تشخیص بدم , من هم یک رای دارم ایشون هم یک رای ؟ حتما می دونید که بعضی علما میگن الان ظهور صغری اتفاق افتاده ! ( منبع + و + ) پس کسی جواب نده که اون موقع آدم فضایی ها میان شرایط رو عوض می کنن!

سوال دوم:
چطور حضرت آیت الله مصباح حق دارن یک کاندیدا رو معرفی کنن , آقا حق ندارن؟
ممکنه یکی بگه آقا اگه نظرشونو بگن اغتشاش می شه، یا دیکتاتوری میشه یا تبعیت نکردن مردم از پیشنهاد رهبری از اعتبار جایگاه ایشون کاسته بشه و...

اغتشاش که نمیشه. هرکس نظر ایشون رو قبول داره همون رای رو میده و بقیه نظر خودشون رو توی صندوق می اندازن. دیکتاتوری هم نیست چون هیچ جبر و اختیاری در کار نیست.
ولی اشکال سوم, درصورتی وارد هست که نتیجه انتخابات غیر از رای ولی فقیه باشد (احتمالش کمه). البته جایگاه ایشان در چشم عوام مردم باید پر رنگ و پر جلوه باشد.

سوال سوم:
آیا من این حق رو دارم که رای خودم رو بدم به ولی فقیه ام؟ همون رای رو در صندوق بیندازم که مولایم و نائب امام زمانم می اندازند؟ چرا من نباید از نظر ایشان مطلع باشم؟ تکلیف مردم انتخاب اصلح است یا انتخاب مقبول؟

سوال چهارم:
این که بی نماز ها هم حق رای داشته باشن بر مومنین یعنی در انتخاب رئیس مومنان (حالا در امور اجرایی) نقش داشته باشند, این از نظر اسلام پسندیده است ؟! پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: مرز بین ایمان و کفر جز ترک نماز نیست, آیا این حق رای هیچ گونه مخالفتی با آیه: "لن یجعل الله للکافرین على المومنین سبیلا" ندارد؟!

صرف شرکت در انتخابات, بیعت اسلامی نیست (منبع +) , نظرسنجی و دموکراسی حجیت شرعی ندارد و بزرگانی مثل علامه طباطبایی در المیزان اون رو نپذیرفتند و نباید تصور کرد که رشد فکری مردم و بالارفتن بصیرت سیاسی مردم وابسته به چیزی است که حجیت شرعی ندارد بلکه می توان هم رشد عقلانی داشته و هم بنی صدر را به امام تحمیل نکرد!!

ما نباید از رهبر جامعه انتظار داشته باشیم برای تنفیذ حکم ریاست جمهوری با ما نو رسیده ها مشورت کنند, این دستور قرآن نیست و مصداق آیه "امرهم شورا بینهم" نمی باشد! بله مشورت پیامبر صلی الله علیه و آله در جنگ خندق با سلمان ( که سلمان منا اهل البیت!) موفقیت آمیز بود ولی در جنگ احد موجب شکست و از دست رفتن حمزه عموی شجاع خود و جراحات واردهی فراوان به پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امیرالمومنین (علیه افضل صلوات المصلین) گردید و این نتیجه ی تحمیل نظر مردم بر ولی جامعه است. و مگر با هر کسی می توان مشورت کرد؟!

مشکل از نحوه ی رای گیری و بی وزن بودن رای ها , یا کاندیدا داشتن گرایش های توده های مختلف مردم نیست, مشکل این نیست که ما باید بر اساس میزان علم و عمل خداپسندانه ی رای دهندگان , وزن رای اونها رو زیاد کنیم (عملی نیست) بلکه راه حل پذیرفتن نظر ولایت مطلقه ی فقیه به عنوان "رجوع دانش آموز به استاد" است, اگر به عنوان رجوع جاهل به عالم نباشد.

ولایت هم معنای سرپرستی دارد و هم معنای حب و دوستی , در واقع پذیرش سرپرستی ولی از جانب مولی علیه است با شرط محبت و عاطفه ی دو طرفه بین آن دو ! اگر ما ( مردم کم آگاه! ) به این مرحله از تعالی برسیم که انتخاب خودمون رو بسپریم به ولی فقیه و پای سود و زیانش هم باشیم قطعا دوباره شاهد بعضی اتفاقات تلخ تاریخ مانند سفیقه نخواهیم بود. پایش بایستیم زیرا فرد منتخب غالبا معصوم نیست, همچنین این را هم بدانیم که دست ولی فقیه برای انتخاب افراد باز تر از ماست. مردم از افراد داخل مسجد و کاندیداها انتخاب می کنند در حالی که فرد اصلح در خانه ی پیغمبر (صلی الله علیه و آله) مشغول دفن و کفن است. اگر نماینده امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) آمد و فردی را انتخاب کرد کار تمام است دیگر امثال دکتر جلیلی ها نمی توانند بگویند هنوز بر ما تکلیف شرعی نشده! با دستور ولی, تکلیف خواهد شد و صد البته نه با انتخاب من و شما!
حتی آمده که آیت‌الله خوشوقت می فرمودند اگر به سراغ اصلح نروید اصلح به میدان نمی آید ( منبع + )

برای بررسی بیشتر : المیزان علامه طباطبایی تفسیر آیه 200 آل عمران بحث مفصل و بسیار مغتنمی دارند , یکی از عناوین بحث ها اینه :حد و مرز کشور اسلامى مرز جغرافیایى و طبیعى و یا اصطلاحى نیست بلکه اعتقاد است‏!

در پایان حسن ختامی از علامه سید محمدحسین طهرانی ( رضوان الله تعالی علیه):

"ما یک سؤال داریم، و طرفداران دموکراسى که حقّ انتخاب امام و پیشوا را به تمام افراد و توده‏ها میدهند باید جوابگوى آن باشند.
و آن سؤال این است: در هر جمعیّتى از توده‏هاى مردم، عامّه مردم در یک سطح واحد از فهم و عقل و شعور و درایت نیستند، بلکه مشهود است که مختلف و در مراتب متفاوتى قرار دارند، بعضى زحمت کشیده و رنج‏برده و عقل و علم خود را بالا برده، و چون یک فیلسوف با درایت، و یک عالم با کفایت، و یک عارف روشن ضمیر، از حقائق اطّلاع حاصل کرده‏اند، و به وضعیّات و مصالح و مفاسد مردم پى برده، و با حسّ آدم شناسى خود میتوانند اعْقَل وَ اعلِم و أورع و اشجع و ابصر افراد امّت را به امور و مصالح تشخیص دهند، و او را براى رهبرى و پیشوائى مردم برگزینند.
البّته این افراد در تمام جوامع بشرى کمیاب هستند، و دسترسى به آنان مشکل است.
طبقة دیگر کسانى هستند که بدین درجه از کمال نرسیده‏اند، ولى در راه تقویت قواى علمى و عملى برآمده و در صدد تکمیل آنها هستند، و با پیمودن درجات و مراتب عقلى و علمى و کلاس‏هاى تربیتى میخواهند خود را به کمال برسانند.
این افراد در جوامع بشرى یافت میشوند و تعداد آنان نیز کم نیست، ولى نسبت به مقدار افراد توده مردم بسیار کم‏اند، اینان در تشخیص حق از باطل، گرچه‏ به درجه طبقة اوّل نرسیده‏اند، ولى تا اندازه‏اى بدین مرحله آشنا شده‏ اند.
طبقة سوّم عامّه مردم هستند که توده‏ها را تشکیل میدهند، نه خود در سطح عالى علم و عمل ارتقاء یافته‏اند، و نه در این صراط گام بر میدارند، اینان تابع جلوه‏ها و رنگ‏ها و بوها هستند، هر چیز چشمگیرى آنان را به سوى خود میکشد، گرچه از معنویّت و واقعیّت تهى باشد، اینان‏اند که به هر که زیباتر باشد راى میدهند، و هر که عکسش بر در و دیوار بیشتر خورده باشد، و رسانه‏ ها روى او بیشتر تبلیغ کرده باشند، نظرشان را به خود خیره میکند.

اگر بنا بشود فرضاً راى را به تمام مردم سپرد، و آنان را در انتخاب پیشوا دخالت داد؛ باید این سپردن بر میزان عقل و درایت و بصیرت آنان ضریب بگیرد، مثلا به مردم عامى حقّ یک راى دهد، به محصّل حقّ ده راى، به طالب علم حقّ صد راى، به دانشمند و عالم حق هزار راى؛ به حکیم و فیلسوف الهى حقّ ده هزار راى، به عالم ربانى امت و عارف که از خود بیرون جسته، و از هواى نفس تهى شده، و به حقّ و حقیقت و کلّیّت راه یافته است حق صد هزار راى، و به آن امامى که در مصدر ولایت نشسته و از عالم امر نگران عالم خلق است، و با سعه صدور و انشراح سینه خود براى دریافت انوار الهیّه و پخش به عالم کثرت، در آبشخوار شرع و شریعت قرار دارد حقّ تمام راى را داد، و او را یگانه عامل تصمیم گیرى حتّى در انتخاب امام از جانب خدا دانست؛ و این است منطق شیعه که میگوید: حقّ انتخاب امام از طرف خداست که به وسیله پیامبر یا امام پیشین معیّن میشود.

اى آزادیخواهان جاهلى! آیا شما هم حق انتخاب پیشوا و امام را به توده‏هاى مردم بر همین میزان میدهید؟! آیا مردم را به گروه‏ها و دستجات مختلف تقسیم میکنید! و با حقّ ضریب‏هاى متفاوت حقّ انتخاب را به آنان میدهید!؟

والسلام علی عباد الله الصالحین.

برای این پست در وبلاگ قبلی ام کامنت هایی خوبی گذاشته شده بود که در ادامه مطلب میاد.

جدایی فقه و عرفان

بی قرار نام کتابی است که مختصری از احوالات و بیانات حضرت آیت الله میرزا جواد آقای ملکی تبریزی - رضوان الله تعالی علیه - در آن بیان شده است , مثلا :

درس فقه می گفت. روزی به مناسبت, خواست نکته ای اخلاقی بگوید, یکی از حاضرین اعتراض کرد: آقا این جا درس فقه است نه عرفان! میرزا جواد آقا که دستانش را به هم چسبانده بود در حالی که آن ها را از هم دور می کرد, گفت : تمام مشکلات ما از وقتی شروع شد که عرفان و فقه از هم این طوری شد.

و چه خوش فرمود رهبر فرزانه: عرفان فقه اکبر است.

یکی دیگه از کتاب های فوق العاده ی ایشون کتاب باده گلگون است.

حتما تقریظ علماء بر کتاب المراقبات رو ببینید.

سواد بدون وحی ضررش بیشتر است

ین بیانات مقام معظم رهبری در 29 آذر 91 هست:

بزرگداشت کسانى از قبیل قطب‌الدّین شیرازى کار بسیار مفیدى است. من در ذهنم بود که پزشکها زرنگى کردند و قطب شیرازى را برده‌اند به عالم پزشکى؛ چون ایشان در درجه‌ى اوّل فیلسوف است، شاگرد خواجه نصیر و شارح شرح حکمت‌الاشراق و اینها است؛ و البتّه طبیب هم هست، طبیب برجسته‌اى است؛ [و هم‌] منجّم است، ایشان در ساخت رصدخانه‌ى معروف مراغه سهیم بوده؛ یعنى یک انسان بزرگى است. ما توجّه بکنیم که دانشمندان بزرگ ما در دورانهاى مختلف اسلامى، در رشته‌هاى مختلف تبحّر داشته‌اند؛ صِرف این نبود که یک لقمه از اینجا، یک لقمه از آنجا، یک لقمه از آنجا؛ نه، ایشان در عالم پزشکى یک آدم برجسته است؛ همان طور که اشاره کردید، مهمترین شرح قانون بوعلى را او نوشته؛ در زمینه‌ى فلسفه، یک فیلسوف است به معناى حقیقى کلمه؛ در زمینه‌ى نجوم و هیئت، یک انسان وارد و متخصّص است؛ ادیب است، شاعر است: شعر عربى، شعر فارسى؛ و شاید علوم دیگرى. یعنى این نکته مورد توجّه باشد که تخصّص‌گرایى به معناى محدود کردن ذهن و فکر انسان، یک نکته‌ى برجسته‌اى نیست که همین‌طور تخصّص ها پشت سر هم همدیگر را میشکافند، یک تخصّص کوچکترى، دائره‌ى محدودترى به‌وجود مى‌آید؛ به یک معنا به‌خاطر رسیدگى به وضع زندگى (مادی و دنیوی) انسان در آن تخصّص خاصْ چیز خوبى است، امّا به یک معنا محدود کردن انسان است چون ظرفیّت ذهن انسان خیلى وسیع است و میتواند در همه‌ى این امور صاحب‌نظر باشد. اینجور نباشد که کسى که پزشک است، مثلاً در زمینه‌ى علوم دینى یا در زمینه‌ى فلسفه، یک آدم عامى‌اى محسوب بشود؛ نه، چقدر خوب است که یک پزشک، در زمینه‌ى علوم دیگر در زمینه‌ى علوم عقلى، در زمینه‌ى علوم دقیقه، مسائل گوناگون طبیعى حدّاقل صاحبِ اطّلاع باشد و این کار را ما بتوانیم در کشورمان پیش ببریم. البتّه به معناى تعطیل کردن تخصّصها به‌هیچ‌وجه نیست، بلکه به معناى بهره‌مند کردن ذهن متخصّصین از محیط هاى فراتر از حدّ تخصّص آنها است.

امام هفتم علیه السلام فرمود: چون رسول خدا (ص) وارد مسجد شد دید جماعتى گرد مردى را گرفته‏اند فرمود: چه خبر است گفتند علامه‏ ایست. فرمود: علامه یعنى چه؟ گفتند: داناترین مردم است بدودمان عرب و حوادث ایشان و به روزگار جاهلیت و أشعار عربى. پیغمبر فرمود: اینها علمى است که جاهل به آن را ضرری ندهد و عالمش را سودى نبخشد، سپس فرمود: همانا علم سه چیز است: آیه محکم (اصول عقاید) ، فریضه‏ عادله‏ (علم اخلاق) ،سنت قائمه (احکام شریعت)، و غیر از اینها فضل است.

عارف خبیر و دانشمند بصیر مرحوم فیض کاشانى چنین فرماید پیغمبر (ص) با جمله‏ لا یضر من جهله به مردم فهمانید که معلومات این شخص که علامه‏ اش میخوانید در حقیقت علم نیست بلکه علم حقیقى آنست که دانستنش براى معاد و قیامت مفید باشد و ندانستنش در آن روز زیان دهد نه آنچه را که عوام مردم بپسندند و وسیله جمع مال شود.

شیخ طوسى از قول قتاده میفرماید: امام صادق علیه السلام میفرماید: همه علم مردم را چهار قسم دیدم: اول اینکه خدایت را بشناسى دوم- بدانى چه مصالحى در ساختن تو بکار برده. سوم بدانى از تو چه خواسته. چهارم آنچه ترا ز دینت خارج کند بشناسى، (ادامه قول شیخ طوسی:) و خلاصه علم مفید از نظر قرآن و پیغمبر و امام صادق در اطراف همین مطالب دور میزند و علوم دیگر در آنها زیادیست.

حضرت آیت الله بهجت - رضوان الله تعالی علیه - در کتاب در محضر می فرمایند:

تدریس و تعلیم و تعلم انسان ها , مخصوص انبیا علیهم السلام است و علم و سواد بشر بدون وحی و تعلیم انبیا علیهم السلام ضررش بیشتر از نفع آن است. با سواد می شوند که با آپولو کجا بروند؟ آنجا چه کار کنند ؟ به چه انگیزه می روند؟ که در برابر دشمن موضع بگیرند و او را بهتر هدف قرار دهند !

خیلی جالبه که رفته بودم جایی بهشون گفتم شما شیعه هستی ! قرآن روایت اینها.

برگشت گفت قرآن هم خوب هست ولی من می خوام شهید شهریاری بشم ! برای بالا بردن عزت ایران ( نه اسلام لزوما ) و شهید احمدی روشن شدن و اینها , چندان نیازی به روایت نیست !!!

خدا عاقبت همه ما رو به خیر کنه و نیت های ما را اصلاح تا جزء این ها نباشیم:
الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا. ان شاء الله

از تقلید توبه می کنم

در علم منطق دو یقین داریم یکی به معنای اعم  که به اعتقاد جازم می گویند هر چند مطابق واقع نباشد! هر چند از روی تقلید باشد نه تحقیق! هر چند اعتقادی زوال پذیر باشد! و دیگری یقین به معنای اخص است که مطابق واقع همراه تحقیق بدون تقلید و زوال ناپذیر است.

تقلید جاهل از عالم که در شرع آمده و بر ما واجب است عمل بر اساس همین یقین به معنای اعم ( این است و جز این نیست ) است و جالب اینجا که این یقین آنچنان پایه ی سستی دارد که با عوض کردن مرجع تقلید تعداد زیادی از احکام عوض می شود!

امام صادق علیه السلام می فرماید : دل هیچ گاه به باطل یقین نمی کند! و این یعنی یقینی که مطابق واقع نباشد ظنی بیش نیست هر چند ما خیال کنیم 100 درصد به درست بودنش مطمئن ایم !

حضرت آیت الله عظمی بهجت ( رضوان الله تعالی علیه ) در کتاب در محضر بیانی دارند با این عنوان:

خوب چشم هایتان را باز کنید

کلامی که از غیر معصوم -علیه السلام- باشد از هر بزرگی باشد نباید به آن صد در صد اعتماد کرد , بلکه باید احتمال خلاف و خطا در آن داد. حتی کلام معصوم -علیه السلام- هم هفتاد محمل دارد که بدون فحص ( بررسی ) از معارض ( مخالف ) و صوارف آن , نمی شود به آن بدواً ( ابتداءً ) اعتماد , و به ظاهر آن عمل نمود.

بنابراین, اولین تنبیه برای کسی که می خواهد چیزی بفهمد آن است که هر کلامی دید یا شنید, از هر بزرگی که بود, باید باید احتمال بدهد که کلام او خطا باشد. صرف این که صاحب این کلام و گوینده ی سخن بزرگ بزرگوار است نباید و نمی شود به آن اعتماد کرد. با اعتماد به غیر , کار را مگذرانید زیرا آنان که معصوم نیستند.

آقایی می گفت: به آخوند خراسانی -رحمة الله- خیلی اعتماد داشتم ولی دیدم در بعضی از جاها چنگالم به او می خورد-کنایه از این که می توانم به بعضی از نظریه های او اشکال وارد کنم- اکنون اگر بگوید ماست سفید است, خوب نگاه چشمم را باز می کنم که ببینم آیا مقداری زرد است یا نه؟